اهمیت نظم در معامله گری

سرمایه گذاری و فرق آن با معاملهگری چیست؟
سرمایه گذاری در بازار سرمایه و بورس چند سالیست که به شدت مورد توجه مردم قرار گرفته است. واژههای بورس، سرمایه گذاری، تریدر یا معاملهگر و تحلیل تکنیکال، فاندامنتال و… نیز بسیار جستجو شدهاند. این نشان از علاقه زیاد مردم به سرمایه گذاری و تریدری در این حوزه است. اما نکتهای که شاید مردم به آن خیلی توجه نمیکنند، این است که این واژههای سرمایهگذاری و تریدری باهم متفاوت هستند. در این مقاله قرار است راجع به تفاوتهای یک تریدر و یک سرمایهگذار صحبت کنیم.
تعریف سرمایه گذاری چیست؟ سرمایه گذار کیست؟ تریدر کیست؟ ویژگیهای هریک کدامند؟ چگونه بدانیم که کدامیک برای ما بهتر است؟ اگر میخواهید جواب همه این سوالها را بدانید و بتوانید برای آینده خود تصمیم بهتری بگیرید، تا آخر این مقاله را با دقت مطالعه کنید.
سرمایه چیست؟
در ابتدا برای اینکه بدانیم سرمایه چیست، باید بدانیم تعریف دارایی چیست و انواع آن کدامند؟
داراییهای ما در زندگی به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ داراییهای هزینهای و داراییهای سرمایهای. داراییهایی که هزینهای هستند، در طول مدت از ارزش آنها کاسته میشوند و به اصطلاح جز هزینههای زندگی ما محسوب میشوند. بهعنوان مثال خودرو و گوشی موبایل و پوشاک و… همه اینها جز داراییهای هزینهای ما هستند که بر اثر گذر زمان و استفاده ما مستهلک شده و از ارزششان کاسته میشود.
اما در مقابل داراییهایی مثل زمین، آپارتمان، طلا و سهام و… داراییهای سرمایهای ما هستند. شما هرچه از زمینتان استفاده کنید از ارزش آن کاسته نمیشود. طلا را هرچه به گردن بیاویزید و دست بخورد، قیمتش مستهلک نمیشود. اما کافی است تا جعبه گوشی همراهتان را باز کنید تا ارزشش به نصف قیمت کاهش پیدا کند.
ملک یک دارایی سرمایهای محسوب میشود
آیا خودرو یک دارایی و نوعی سرمایه گذاری است؟
خودرو در همه جای جهان جز داراییهای هزینهای به حساب میآید، اما در ایران جز داراییهای سرمایهای محسوب میشوند که این یک اشتباه مرسوم در ایران است. این روزها مردم برای سرمایهگذاری، به خرید خودرو روی آوردهاند. کار به جایی رسیده که مردم صف میایستند تا خودرویی بخرند که حتی چیزی از آن نمیدانند. اما نکته مهم اینجاست که مردم فقط برای سود فروشش این کار را میکنند و شاید اصلا به خودرو نیازی نداشته باشند. حتی برای آنها مهم نیست که خودروی مورد نظر چه کیفیتی دارد و اصلا ایمن است یا خیر.
دقیقا حباب گل لاله نیز چنین مشخصاتی داشت. بعد از مدتی مردم جهان گل لاله را بهعنوان یک کالای سرمایهای حساب میکردند و تنها برای فروش به دیگران با قیمت بالاتر و سودش آن راخریداری میکردند. اما این باعث نشد که گل لاله همیشه بهعنوان یک کالای سرمایهای باقی بماند.
در واقع خودرو را باید یک کالای مصرفی بادوام نامید. کالایی که به سرعت یک بسته چیپس مصرف نمیشود، اما به مرور ارزش خود را از دست میدهد.
سوال: آیا اگر خودروی پراید با قیمت یک میلیون تومان و از دم قسط به وفور در ایران وجود داشت و خرید آن به راحتی خرید یک آب معدنی بود، باز هم مردم آن را برای سرمایه گذاری انتخاب میکردند؟
خوب به این موضوع فکر کنید. حتی در ایران نیز، خودرو نمیتواند برای همیشه یک کالای سرمایهای باقی بماند.
سرمایه گذاری چیست؟
سرمایه گذاری عبارت است از تبدیل وجوه مالی به یک یا چند دارایی سرمایهای و نگهداری آنها به منظور افزایش ثروت.
سرمایه، در لغت به معنای سرِ مایه، یا سرچشمه پول است. سرمایهگذار، منابع نقد و شبه نقد خود را به شکلی بهکار میبندد که برایش یک جریان نقدی ایجاد کند.
برای مثال وقتی یک دستگاه بازی میخریم، پول خرج میکنیم. اما وقتی یک دستگاه بازی را در شهربازی میگذاریم و از سود حاصل از آن بهره میبریم، داریم سرمایه گذاری میکنیم.
سرمایه گذار کیست؟
مشخصا سرمایه گذار نیز شخصی است که عمل سرمایه گذاری را انجام میدهد. این افراد معمولا با هدف توسعه سرمایه خود و بهرهمندی از منافع اقتصادی آن در آینده این کار را انجام میدهند. بنابر این سرمایه گذاری بیشتر در دیدگاه بلندمدت معنی پیدا میکند.
سرمایه گذاری، شبیه به کاشتن یک درخت است، به امید بهرهمندشدن از میوههای آن. کسی که یک درخت میکارد، میخواهد ده سال، بیست سال، یا برای تمام عمر از این درخت بهرهمند شود. هرچند شاید روزی درخت خود را بفروشد، اما دیدگاه اصلی او فروش درخت به قیمتی بالاتر نیست. درخت برای او واسطه تولید میوه است.
چنین فردی چندان به نوسان قیمت درخت توجه ندارد، برای او بازار میوه است که اهمیت دارد.
به تعبیر وارن بافت، سرمایه گذار موفق کسی نیست که هوش بسیار زیادی دارد. بلکه عامل اصلی موفقیت یک سرمایه گذار، صبر بالا است.
تریدر یا معاملهگر کیست؟
تریدر یا معاملهگر کسی است که اقدام به خرید و فروش داراییها در کوتاه مدت میکند. او این کار را با هدف کسب منفعت از نوسانات قیمتی انجام میدهد، پس میتوان گفت که ذات عمل معاملهگری در بلندمدت نیست.
برای این که به رابطه بین زمان در تریدری و سرمایهگذاری پی ببریم، باید به نکته زیر دقت کنیم:
بهعنوان مثال وقتی شما یک واحد آپارتمان میخرید، احساس برنده بودن میکنید. چون میدانید که ارزش آن در آینده بیشتر از قیمت پرداختی شما است و شما برای توسعه داراییهایتان در آینده و بهرهبرداری از منافع آن این اقدام را انجام دادهاید. اما این آینده دقیقا یعنی کی؟ فردا؟ هفته بعد؟ ماه بعد؟
کمی به این موضوع فکر کنید. آیا اهمیت نظم در معامله گری وقتی شما خانهای میخرید انتظار دارید که از فردا قیمت ملک شما رشد کند؟ اصلا هدف شما از این که که ملکی را میخرید چیست؟ آیا با این دید میخرید که هفته بعد آن را بفروشید؟
اکثر مردم برای خرید ملک دید بلند مدت دارند. بهعبارت دیگر شاید کمتر باشد که ملکی را برای فروش در هفته بعد خریداری کند. پس خرید ملک را میتوانیم در دسته سرمایهگذاریها قرار دهیم و درواقع کسانی که ملک میخرند، سرمایه گذاری میکنند.
دسته سوم
بنیامین گراهام از دسته سوم فعالان بازارسرمایه هم اسم میبرد. معاملهگرانی که سواد کافی برای سفتهبازی ندارند، با اصول سرمایه گذاری هم آشنا نیستند. آنها در عمل دارند سهم را به امید فروش در قیمت بالاتر میخرند و نوسانهای روزانه قیمت برایشان مهم است. اما ضعف دانش خود را در پس عنوان سرمایهگذار پنهان میکنند.
این افراد در عمل، معاملهگرانی با افق زمانی طولانیتر هستند، نه سرمایهگذار.
کافی است بازار برای مدتی رنج باشد، آنوقت میبینیم که سود تقسیمی و بازدهیهای آهسته و پیوسته برایشان اهمیتی ندارد و شاید به نوسانگیری بلندمدت در بازارهای دیگر مثل طلا و مسکن روی بیاورند.
البته این کار از نظر قانونی و اخلاقی ایرادی ندارد. اما خوب است که فرد خودش را بهتر بشناسد و بداند که دقیقا دارد چه کار میکند.
سرمایه گذاری کنیم یا معاملهگری؟
جالب است بدانید که قیمت ملک هم دارای نوسانهای زیادی است، منتهی ما آن را نمیبینیم. اگر قیمت ملک هر روز روی تابلوی بازار ثبت میشد، شاید خیلیها از ترس نوسانهای قیمتی، هیچوقت به سراغ آن نمیآمدند. پس درمییابیم که سرمایه گذار بودن و یا تریدر بودن به روحیات خودمان نیز اهمیت نظم در معامله گری بستگی دارد. واقعیت این است که ما باید ابتدا روحیات خودمان را بشناسیم تا ببینیم کدامیک برایمان بهتر است و از لحاظ شخصیتی کدام فعالیت با روحیات ما سازگارتر است.
سوال این است که سرمایهگذار باشیم یا یک معاملهگر؟ در ادامه به ویژگیهای خاص برای یک فرد سرمایه گذار و یا یک تریدر اشاره میکنیم.
تحمل صبرتان چقدر است؟
روزی یکی از دوستانم راجع به سهمی در بازار بورس آمریکا از من نظر خواست. او هدف از خریدش را بلندمدت اعلام کرد که من هم نظرش را تایید کردم و گفتم برای خرید گزینه خوبی است. بعد از یک هفته دوباره دوستم را دیدم و از او پرسیدم که آیا سهمی که گفته بودی را خریدی؟ او خیلی جدی گفت که فروختمش!
من با کمال تعجب از او پرسیدم که مگر نگفتی که برای بلندمدت خرید کردی؟
گفت: بله، من هم دو روز سهم را نگهداشتم و بعد فروختم.
اینجا بود که فهمیدم تعریف بلندمدت و کوتاهمدت برای آدمهای مختلف متفاوت است.
شما باید بدانید که آستانه صبرتان چقدر است. یکی مثل دوست من بلندمدت را تنها در دو روز میبیند و یکی هم مثل وارن بافت چهل سال سهامدار سهم کوکاکولا است. اگر صبرتان محدود است سرمایه گذاری تقریبا برای شما بیمعنی خواهد بود. زیرا سرمایهگذاریها عملا در بلندمدت (به معنای واقعی) سودآور هستند.
تا چه حدی ریسکپذیر هستید؟
در دنیای معاملهگری همواره ریسک کارتان بالا است. اگر در معاملاتتان تحمل ضرر را ندارید و یا استرس روی نتیجه کار شما تاثیر میگذارد، باید در استراتژی خود تجدید نظر کنید. میزان تحمل ضرر در افراد مختلف با شخصیتهای مختلف کاملا متفاوت است. همچنین میزان سرمایه نیز در این امر دخالت دارد.
یکی از روشهایی که میتوانید میزان تحمل ضرر را در خودتان اندازه بگیرید این است که وقتی یک معامله باز میکنید، تا چه حد ذهنتان را درگیر میکند؟ اگر معاملهای را وارد شدید که هنگام شب و در خوابتان هم درگیرش هستید، یعنی ذهن شما هنوز آمادگی تحمل آن حجم از معامله و ضررهای احتمالی را ندارد.
در این مرحله باید حجم معاملاتتان را کاهش دهید و آنقدر این عمل را تکرار کنید که دیگر ذهنتان درگیر مقدار ضرر در معامله نباشد. اگر مقدار حجم معاملات شما پس از کاهش به اندازهای بود که دیگر سودش برایتان ارزشی ندارد، یعنی معاملهگری با روحیات و شخصیت شما سازگار نیست.
پیشنهاد میکنم که سعی کنید بدون هیچ تعصبی تست فوق را روی خودتان انجام دهید.
پیروی از نظم و پایبند بودن به استراتژی
یکی از عوامل مهمی که هر معاملهگری باید به آن دقت داشته باشد، این است که در معاملات خود یک نظم خاص داشته باشد و سعی کند این نظم را در هر شرایطی حفظ کند. داشتن استراتژی به نظمدهی معاملات یک تریدر کمک زیادی میکند. ولی این که تا چه حد به قوانینی که خود وضع کردهاید پایبند میمانید، به شما مربوط است.
یک معاملهگر حرفهای به استراتژی خود ایمان دارد و حتی در ضرر نیز به آن پایبند است. اگر نمیتوانید روی یک قاعده خاص حرکت کنید و تصمیم خود را سریع عوض میکنید، سرمایه گذاری برای شما گزینه راحتتری از معاملهگری است.
چرا یک جراح مغز و اعصاب فوق حرفهای، هیچ وقت عزیزان خود را جراحی نمیکند. آیا واقعا بلد نیست و نمیداند یا نمیتواند؟ او برای این که حساسیت کارش را میداند و برای این که احساساتش را در کارش دخالت ندهد این کار را انجام نمیدهد.
تا چه حد احساسی هستید؟
این نکته یکی از مهمترین نکات در ویژگیهای فردی یک سرمایهگذاریا یک معاملهگر است. از خودتان بپرسید که با قرار گرفتن در شرایط بحرانی چقدر روی خود کنترل دارید؟ آیا زود عصبانی میشوید؟ آیا زودرنج هستید؟ عواطف روی تصمیمات زندگی شما چقدر تاثیرگذار هستند؟
جواب این سوالات را کسی بهتر از خود شما نمیداند. پس در جواب سوالات بالا خودتان را قانع نکنید و سعی کنید که با خودتان در این موارد صادق باشید. درواقع هرچقدر این احساسات در شما قویتر باشد، کار شما برای کنترل این احساسات در کارتان سختتر میشود.
به این نکته فکر کنید که چرا یک جراح مغز و اعصاب فوق حرفهای، هیچ وقت عزیزان خود را جراحی نمیکند. آیا واقعا بلد نیست و نمیداند یا نمیتواند؟ او برای این که حساسیت کارش را میداند و برای این که احساساتش را در کارش دخالت ندهد این کار را انجام نمیدهد.
کنترل احساسات در معاملهگری یکی از مهمترین عوامل برای کسب موفقیت در این راه است
یک معاملهگر حرفهای نیز هیچگاه در معاملات خود احساسات را دخالت نمیدهد و همواره سعی دارد از نگاه منطق به آن نگاه کند. بهعبارت دیگر معاملهگر موفق و حرفهای کسی است که سودها و زیانها هیچ تاثیری بر روحیه او ندارد، زیرا او میداند که ترید احساسی از روی ترس یا طمع، آغاز یک زیان بزرگ است.
اگر روی احساسات خود کنترل زیادی ندارید، بهتر است تایم فریمی که معاملاتتان را در آن انجام میدهید بالاتر ببرید. زیرا نوسانات در تایم فریمهای بالاتر کندتر انجام میشوند و همین موضوع باعث میشود که کمتر درگیر احساسات مقطعی در معاملاتتان شوید. اگر تایم فریمتان آنقدر بالا رفت که دیگر معاملاتتان به یک سرمایه گذاری تبدیل شد، پس روحیه کاری شما هم همان است.
نداشتن تعصب و غرور
یکی از ویژگیهای بارز و مهم در معاملهگران بازارهای مالی این است که مغرور هستند، اما متعصب نیستند. بین غرور و تعصب یک مرز باریک وجود دارد که اگر غرور به تعصب تبدیل شود میتواند زیانهای زیادی را برای یک معاملهگر بهدنبال داشته باشد. یک معاملهگر حرفهای به تحلیلها و استراتژی معاملاتی خودش ایمان دارد و همواره به استراتژی خود پایبند است؛ اما هرگز روی آنها تعصب ندارد و هیچ وقت روی نظر خودش پافشاری نمیکند. بلکه طبق استراتژی معاملاتی که دارد، مداوم خودش را با روند بازار منطبق میسازد.
هدفتان از ورود به بازارهای مالی چیست؟
اگر خواستید روزی وارد بازارهای مالی بشوید این سوال را حتما از خود بپرسید که چرا قصد دارید وارد بازارهای مالی بشوید؟ اگر جوابتان رسیدن به سود و پولدار شدن است، متاسفانه گزینه اشتباهی را انتخاب کردهاید. حتما این جمله را شنیدهاید که میگویند بیش از 90% از معاملهگران در بازارهای مالی زیانده هستند. علت این امر جواب همان سوال است. باید معاملهگری در بازاهای مالی را بهعنوان یک شغل ببینید. آیا کسی که کاسب و مغازهدار است فقط برای سودش این کار را کرده؟
جواب: خیر او مغازه داری را بهعنوان یک شغل انتخاب کرده و از این راه زندگی میکند. ممکن است گاهی سود کند و گاهی هم ضرر. دقت کنید که هیچ فروشندهای بخاطر ضرر در یک ماه مغازه خود را جمع نمیکند. مشکلات شغلی یک معاملهگر نیز زیاد هستند. یک معاملهگر واقعی نیز ضرر در معاملاتش را با جان و دل میپذیرد، اما از ایجاد زیان زیاد نیز جلوگیری میکند. او قبول دارد که ضرر نیز جزئی از معاملات او است و برای این کار همواره روی بهتر شدن استراتژی و روانشناسی خودش کار میکند.
معاملهگر واقعی طمع را در خودش کشته و اصلا به دنبال کسب سود بالا در کوتاه مدت نیست؛ بلکه بیشتر به دنبال ماندن است. به قول وارن بافت “اگه کسی کسب سود بالا در کوتاه مدت را با لحن مطمئن وعده داد، لبخند زنان از او دور شوید.
آیا باید هر روز معامله کرد؟
خیلی مرسوم است که میگویند معاملهگری در بازارهای مالی، یک کرم درونی را در انسان ایجاد میکند. این کرم همواره او را به معاملات بیشتر تشویق میکند. یکی از مشکلاتی که معمولا مردم دارند این است که فکر میکنند هر روز باید معامله کنند. بهعبارت دیگر اگر یک روز در بازار بورس یا فارکس معامله نکنند، شب خواب به چشمانشان نمیآید.
این یک ذهنیت غلط برای معاملهگران حاضر در بازارهای مالی است. بعضی از اوقات برای من پیش میآید که در طول یک هفته نیز هیچ معاملهای نمیکنم، چون درک شرایط بازار در آن هفته برایم سخت است. مطمئن باشید این نکته باعث کوچک شدن و سرشکستگی شما نخواهد بود.
نتیجه گیری فرق بین معاملهگری و سرمایه گذاری چیست؟
در این مقاله سعی کردیم که فرق بین سرمایه گذاری و معاملهگر را شرح دهیم و ویژگیها و خصوصیات فردی یک معاملهگر و یک سرمایه گذار را باهم بررسی کنیم، تا بتوانیم استراتژی بهتری را برای ورود و کار کردن در حوزه بازاهای مالی بهکار ببریم. واقعیت این است که هرچه بیشتر روی روانشناسی خودتان کار کنید نتیجه بهتری در انتظار شما خواهد بود. یادتان باشد که خودتان بهترین قاضی در این مورد هستید، پس سعی کنید همواره با خودتان در این مورد صادق باشید. زیرا خودتان را هیچ وقت نمیتوانید گول بزنید.
اگر این مقاله برایتان مفید بوده لطفا آن را با دیگران به اشتراک بگذارید و اگر سوالی در مورد موضوع این مقاله دارید ان را برایمان کامنت کنید. حتما شخصا به آنها پاسخ خواهم داد.
می توانید ویدیوهای بیشتری از تالار بورس را در شبکه اشتراک ویدیو آپارات و همچنین کانال یوتیوب تالار بورس دنبال کنید.
اهمیت نظم در معامله گری
Wed, 29 Jun 2022 11:48:49 +0000
حتما میدونین که احساسات ما همواره به طور مستقیم میتونه بر عملکرد و میزان سود و زیانمون در بازارهای مالی تاثیر بذاره
بخاطر همین هم ما همیشه در چارتیکال توجه ویژه ای به روانشناسی معامله گری داریم و اون رو به عنوان یک شاه کلید موفقیت و تکمیل کننده ی مهارت معامله گری درنظر میگیریم
و حالا امروز برای اولین بار در جهان چارتیکال با ترکیب علم روانشناسی و تجربیات یک معامله گر مجرب، به دستاوردهای فوق العاده ای در زمینه روانشناسی معامله گری رسیده که به تاییدِ علمیِ معتبر ترین دانشگاه های جهان(دانشگاه منچستر، آکسفورد و …) رسیده
و خبر خوب این که شما با شرکت در جلسات رایگان سایکولوژی و سایکوتراپی میتونین از این علم و نتایج دستاوردها استفاده کنین و در کنار متخصصین این حوزه به رفع مشکلات و توسعه مهارت هاتون در خصوص روانشناسی ترید بپردازین
Thu, 18 Feb 2021 07:37:30 +0000
https://priceactionteam.com/?p=39561
سروتونین و تاثیر فوق العاده آن بر معامله گری موضوع این مقاله است. در این مقاله ابتدا به تعریف این هورمون شادی بخش می پردازم؛ سپس دلیل اهمیت Serotonin را در بین معامله گران بررسی می کنم؛در انتها به شما یاد میدهم با راهکارهای عملی و رژیم غذایی مناسب این هورمون سرخوشی و لذت را در خودتان بازتولید کنید.
با من همراه باشید.
سروتونین چیست و چه کاری انجام می دهد؟!
سروتونین( Serotonin ) یک انتقال دهنده عصبی در بدن انسان ها است که در دستگاه گوارش و سیستم عصبی یافت می شود.
یعنی از نظر علمی هورمون نیست اما عملکردی مشابه یک هورمون دارد.
سروتونین وظایف مختلفی در دستگاه گوارش ایفا می کند که مورد بحث ما نیست. اما یکی از مهم ترین تاثیرات آن در بدن انسان ها ایجاد حس شادی و رضایت خاطر از طریق تاثیر بر عملکرد سیستم عصبی است.
بلافاصله بعد از ترشح این هورمون در بدن هر گونه استرس و احساس منفی از بین می رود.
علت این اتفاق تاثیر سروتونین بر مغز انسان و تغییر شیوه فکر کردن در کمتر از چند ثانیه است.
آزاد سازی سروتونین در دستگاه عصبی
جالب است بدانید حتی بر خواب شما هم اثر دارد و کمبود آن باعث مشکلات بی خوابی می شود.
اگر دنبال منبع این هورمون شادی بخش هستید کافی است کمی فکر کنید؛
چه کاری شما را بیشتر خوشحال می کند و احساس خوبی به آن کار دارید؟!
هر زمانی آن کار را انجام دهید سروتونین به سرعت خودش را در بدن نشان می دهد و کمترین نشانه آن لبخند بر لب های شماست.
اگر تا الان با هورمون های مثل کورتیزول، دوپامین یا اُکسی توسین آشنا بودید بد نیست سروتونین را هم به این لیست اضافه کنید.
نکته جالب اینکه این هورمون حتی در حیوانات و حشرات هم ترشح می شود و باعث تغییر در عملکرد عادی آن ها می شود.
آشنایی با نحوه عملکرد این هورمون و تاثیر آن بر تصمیمات تان می تواند به شما در روند رشدتان کمک کند.
اهمیت سروتونین در معامله گری بازارهای مالی
شما به عنوان یک معامله گر صرف نظر از تجربه و نوع بازار چه زمانی خوشحال می شوید؟!
بعد از ضرر یا بعد از سود؟
مشخص است که همه انسان ها صرف نظر از سن و نژاد و زبان بعد از سود در هر کسب و کاری به آرامش، رضایت خاطر و خوشحالی می رسند.
چرا که خود را در مسیر حرکت به سمت موفقیت های مالی می بینند.
در لحظاتی که شما بابت شناسایی موقعیت ها و کسب سودهای متوالی به خودتان افتخار می کنید، سروتونین در بدن شما در حال اهمیت نظم در معامله گری ترشح است.
پس هر معامله موفق شما مثل یک قرص سروتونین عمل می کند که این موضوع ممکن است به شدت خطرناک باشد.
تا الان فهمیدیم هر کاری که باعث شادی و رضایت در انسان ها شود مسبب آن ترشح سروتونین است.
ضرر های تامین سروتونین از بازار
فرض کنید که به تصور خودتان در چرخه شانس قرار گرفته اید و 3 معامله آخرتان با سودهای بزرگ بسته شده است.
هیجان و حس شادی ایجاد شده از این موفقیت شما را به سمت معاملات بیشتر و کسب سود های بیشتر سوق می دهد.
مشکل از جایی شروع می شود که معامله گر همه ی درهای ورود سروتونین به بدن خود را به صورت ناآگاهانه می بندد و تنها راه تامین حس خوشحالی را در سود کردن از بازار می بیند.
مغز برای بقای بدن و جلوگیری از افسردگی به سروتونین نیاز دارد؛ بنابراین بلافاصله بعد از معامله موفق شما را پشت چارت میخ کوب می کند.
شاید در آن لحظه متوجه نشوید اما وقتی این اتفاق بیفتد که ذهنتان تنها راه تامین سروتونین را در انجام معاملات بیشتر ببیند، شما دیگر نه بر اساس پلن معاملاتی تان و نه بر اساس منطقی مالی تان معامله می کنید.
هدف شما فقط یک چیز است:
تامین دوباره سروتونین برای مغز، آن هم از طریق انجام معامله بیشتر
نتیجه اینگونه معاملات آسیب های مالی و روحی شدید است. بعد از حرکت قیمت در محدوده مخالف خواسته شما، سروتونین به کمترین حد می رسد و جای آن را کورتیزول می گیرد و شما دچار هیجان استرس و افسردگی می شوید.
فواید تامین سروتونین در خارج از بازار چیست؟
اجازه دهید به قضیه طور دیگری نگاه کنیم؛
شما معامله گر موفقی هستید و می توانید در بازار درآمد داشته باشید پس تا اینجا همه چیز خوب است .
در کنار آن شما در خارج از بازار تفریحاتی مناسب دارید و همیشه کارهایی که باعث خوشحالی تان می شود انجام می دهید.
مثلا ممکن است آخر هر هفته با اقوام به یک گردش بروید و یا ساعاتی را در روز به کار مورد علاقه تان بپردازید.
چیزی که مهم است شما سروتونین مورد نیاز بدنتان را در خارج از بازار تامین کرده اید بنابراین هنگام معامله گرفتن بر اساس سرنخ های موجود معامله می کنید نه به خاطر ایجاد حس شادی.
کلید رهایی از این دام فقط همین است. شما باید سرشار از حس شادی و مثبت باشید و این حس به خاطر انجام کارهایی که دوست دارید نشات بگیرد.
کارهایی که وقتی در حال انجام شان هستید، ذهن و روحتان در آرامش است و سرشار از حس لذت می شوید؛ به گونه ای که گذر زمان را فراموش می کنید.
نکاتی برای تامین صحیح سروتونین
نکته اول: بیشترین میزان پایداری سروتونین در بدن صبح ها و بیشترین میزان ایجاد آن در شب ها است .
نکته دوم: دوش گرفتن باعث کاهش محسوس سروتونین در بدن می شود.
نکته سوم: ازدواج و انجام روابط عاشقانه و زیبا سطح سروتونین در بدن را به بالاترین حد ممکن خود می رساند.
نکته چهارم: به طور کل غذاهایی که سروتونین دارند بیشتر در سبد غذایی تان قرار دهید مثلا انواع حبوبات، آجیل، موز، تخم مرغ، انواع لبنیات و گوشت ماهی.
همیشه به یاد داشته باشید که 80 درصد موفقیت در بازار وابسته به مسائل حوزه روانشناسی معامله گری از جمله همین سروتونین است.
سخن پایانی
در این مقاله به طور کامل با یک هورمون شادی بخش آشنا شدیم و سپس اهمیت آن را برای شغل معامله گری بررسی کردیم. همچنین خطرات تامین اشتباه سروتونین از بازار را ذکر کردیم و با راهکاری عملی این تهدید را به یک فرصت ایده آل برای شاد بودن تبدیل کردیم.
حتما مقالات بعدی روانشناسی و عصب شناسی معامله گری را هم مطالعه کنید.
در پایان از شما دعوت می کنم ویدیو آموزشی این جلسه را مشاهده کنید.
هر نظر یا سوالی در مورد این موضوع دارید همین حالا بپرسید.
Tue, 16 Feb 2021 07:50:36 +0000
https://priceactionteam.com/?p=38220
چگونگی ایجاد اشتیاق برای درآمدزایی یکی از چالش هایی است که معامله گران بعد از مدتی فعالیت در بازار با آن مواجه می شوند.
این موضوع از آن جهت خطرناک است که معامله گر هیچ انگیزه ای برای استفاده از دانش معامله گری در جهت کسب سود ندارد.
یعنی معامله گر اصلا اشتیاق و انگیزه ای برای معامله گرفتن و کسب سود ندارد.
در این مقاله علت ایجاد این موضوع را بررسی می کنیم و با راهکارهای عملی آن را برطرف می کنیم.
قبل از هر چیزی لازم است بدانیم اشتیاق به چه معناست؟!
تعریف اشتیاق و انگیزه
آیا برای شما اتفاق افتاده که برنامه ریزی کنید هفته ای یک کتاب بخوانید اما موفق نشوید؟!
اگر برنامه ریزی شما اصولی و صحیح بوده پس مشکل از چیست؟
پاسخ در یک کلمه خلاصه می شود: “اشتیاق و انگیزه“
به زبان ساده تا زمانی شما اشتیاق و انگیزه انجام کاری را نداشته باشید محال ممکن است به طور منظم آن را انجام دهید.
پس اشتیاق را می توان اینگونه تعریف کرد:
اشتیاق و انگیزه یعنی چیزی که برای شما آنقدر مهم باشد تا هر کاری برای به دست آوردن آن انجام دهید.
در مثال قبل اگر اشتیاق کتاب خواندن در شما وجود داشت، شاید در یک هفته فراتر از انتظار خودتان حتی چند کتاب را می خواندید.
با توجه به این موضوع؛ تعریف اشتیاق درآمد زایی هم مشخص می شود.
یعنی شما به قدری به موفقیت مالی و کسب درآمد اهمیت دهید که برای پیشرفت های کوچک قدمهای بزرگ بردارید.
اما چرا اشتیاق روز اول بعد از مدتی در انسان ها خاموش می شود؟!
بررسی علت از بین رفتن اشتیاق و انگیزه
1.شرایط محیطی معامله گر
اغلب معامله گرانی که به این مشکل دچار می شوند، با خود بازار هیچ مشکلی ندارند بلکه اتفاقات گذشته یا حال بر ذهن شان تاثیر می گذارد.
این اتفاقات می تواند در ناراحتی ها و مشغله های فعلی یا سختی های گذشته زندگی باشد.
در هر دو صورت بعد از مدتی معامله با شور و شوق معامله گر دیگر حتی هفته ای یک بار هم به چارت نگاه نمی کند.
مثلا شخصی را در نظر بگیرید که در گذشته دچار ورشکستگی در کسب و کار خود شده و هر چند تصور می کند که این قضیه را فراموش کرده اما در ناخودآگاهش آن اتفاق زنده است و تک تک معاملاتش با نوعی ترس از تکرار ورشکستگی انجام می شود.
2.نداشتن هدف برای آینده
در شغل معامله گری هم دقیقا داستان همین است و اصلا به نوع بازار یا میزان سرمایه شما ارتباطی ندارد.
معامله گری که هدف ندارد، اشتیاقی هم برای انجام معامله ندارد و دائما با ناامیدی به نمودار نگاه می کند.
آیا با این شرایط می توان از بازار انتظار معجزه و سودهای آنچنانی داشت؟!!
یک راهکار ساده و سریع برای افزایش اشتیاق
یک کاغذ و خودکار بردارید و هدف خود را از فعالیت در شغل معامله گری به همراه دلایل قوی بنویسید.
هر چقدر که بتوانید دلایل قوی تر و منطقی تری را بنویسید به همان اندازه سطح انگیزه و اشتیاق شما هم بالاتر می رود.
اجازه دهید یک مثال از قدرت دلایل و ارتباط مستقیم آن با سطح انگیزه و اشتیاق بزنم.
فرض کنید یک تخته چوب به عرض نیم متر و طول 10 متر روی زمین قرار دارد.
آیا شما حاضر هستید که در ازای گرفتن 100 دلار از روی این تخته چوب عبور کنید؟ مسلما بله. چرا؟
چون انگیزه شما به خاطر دلیلی مشخص یعنی دریافت 100 دلار بالا رفته است و می خواهید که این کار را انجام دهید.
حالا اگر همین تخته چوب را بین دو ساختمان 40 طبقه قرار بدهند، چطور؟ آیا حاضر هستید در ازای دریافت 100 دلار باز هم از روی تخته چوب عبور کنید؟
اگر یکی از ساختمان ها آتش گرفته باشد و تنها راه نجات عبور از روی همین تخته چوب و رفتن به ساختمان بعدی، باشد چطور؟
مسلما در این لحظه بدون دریافت پول حاضر هستید از روی همان تخته چوب عبور کنید تا خود را نجات دهید.
در این مثال به راحتی می توانید درک کنید که سطح انگیزه چقدر ارتباط مستقیم به دلایل شما دارد.
پس اگر در مورد کاری که می خواهید انجام دهید انگیزه و اشتیاق ندارید، به دلایل خود نگاهی بیندازید.
حتما مقاله زیر که مرتبط با ترس از دست دادن در معامله گران است را بخوانید.
در پایان شما را به تماشای ویدیو توضیحات آقای جبل عاملی در مورد چگونگی ایجاد اشتیاق برای درآمدزایی دعوت می کنم.
Fear of Missing Out – FOMO
FOMO یا همان ترس جا ماندن از سیر جمعی، به طور ذاتی در زندگی روزمره ما وجود دارد.
این پدیده عصر مدرن دیجیتال، بر 69% از نسل هزاره تأثیر می گذارد؛ همچنین می تواند تأثیر قابل توجهی بر رویه های معاملاتی داشته باشد.
به عنوان مثال، احساس عقب افتادن از دیگران می تواند منجر به ورود بدون فکر به معاملات یا بستن آنها در لحظات نامناسب شود؛ چرا که به نظر می رسد این همان کاری است که دیگران انجام می دهند.
حتی می تواند باعث شود معامله گران به دلیل عدم تحقیق کافی یا نیاز دنبال کردن موج جمعیت، سرمایه زیادی را در معرض ریسک قرار دهند.
برای برخی، حس FOMO که با دیدن موفقیت دیگران ایجاد می شود، به واسطه بازارهای پرشتاب و نوسانات، افزایش می یابد.
برای کمک به معامله گران جهت درک بهتر مفهوم FOMO در معاملات و چرایی وقوع آن، این مقاله محرک های احتمالی و نحوه تاثیرگذاری آن ها را معرفی و بررسی می نماید.
FOMO در معامله گری
در معامله گری ترس از دست دادن یک فرصت بزرگ در بازارها موضوعی رایج است که بسیاری از معامله گران در طول حرفه خود تجربه می کنند.
FOMO می تواند بر همه افراد تأثیر بگذارد؛ از معامله گران جدید گرفته تا معامله گران حرفه ای فارکس.
در عصر مدرن رسانه های اجتماعی که به ما دسترسی بی سابقه ای به زندگی دیگران می دهد، FOMO یک پدیده رایج است.
پدیده FOMO از این احساس ناشی می شود که معامله گران دیگر موفق تر هستند و این میتواند باعث بالا رفتن سطح انتظارات، فقدان چشم انداز بلندمدت، اعتماد بیش از حد یا خیلی کم و همچنین عدم تمایل به صبر شود.
احساسات، اغلب یک نیروی محرکه کلیدی برای FOMO هستند و چنانچه کنترل نشوند، می توانند معامله گران را به نادیده گرفتن برنامه های معاملاتی و فراتر رفتن از سطوح ریسک مورد پذیرش سوق دهند.
احساسات رایج در معاملات که می توانند FOMO را تقویت کنند عبارتند از:
- طمع
- ترس
- هیجان
- حسادت
- عدم شکیبایی
- اضطراب
چه عواملی می تواند معاملات FOMO را تحریک کند؟
FOMO یک احساس درونی است، اما می تواند توسط طیف وسیعی از موقعیت ها ایجاد شود. برخی از عوامل خارجی که می تواند منجر به تجربه FOMO شود عبارتند از:
بازارهای بی ثبات
FOMO صرفا به بازارهای صعودی که در آن مردم می خواهند به یک ترند صعودی بپیوندند محدود نمی شود. حرکت بازار در هر جهتی می تواند بر روان ما نفوذ کند.
هیچ معامله گری نمی خواهد یک فرصت خوب را از دست بدهد.
دوره سودهای بزرگ
به نظر می رسد که با توجه به سودآوری های اخیر، به راحتی می توان فرصت های جدید را شناسایی کرد و این ایده آل است، چرا که دیگران نیز این کار را انجام می دهند، درست است؟ اما متأسفانه، دوره های سود برای همیشه دوام نمی آورد.
ضررهای متوالی
معاملهگران ممکن است در یک چرخه معیوب قرار بگیرند: اهمیت نظم در معامله گری وارد شدن به یک پوزیشن، ترسیدن، بستن پوزیشن، سپس ورود مجدد به معامله ای دیگر همراه با اضطراب و ناامیدی.
این چرخه در نهایت می تواند منجر به ضررهای بزرگ تر شود.
اخبار و شایعات
شنیدن یک شایعه می تواند احساس جا ماندن از گروه را تشدید کند. معامله گر ممکن است احساس کنند که از جریان خارج شده و از دیگران عقب افتاده است.
رسانه های اجتماعی
ترکیبی از رسانه های اجتماعی و معاملات، زمانی می تواند سمی و آسیب زا باشد که به نظر برسد همه در معاملات سودآور هستند.
توصیه ما بر این است که محتوای رسانه های اجتماعی را به صورت رای مطلق در نظر نگرفته و برای ارزیابی پست ها زمان بگذارید.
علاوه بر تأثیرگذاری بر معامله گران در سطح فردی، FOMO می تواند تأثیر مستقیمی بر بازارها نیز داشته باشد.
بازارهای متحرک ممکن است از نظر احساسی برانگیخته شوند؛ معامله گران به دنبال فرصت ها می گردند و با شناسایی ترند جدیدی که در حال شکلگیری است، به دنبال نقاط ورود هستند.
نکاتی برای غلبه بر FOMO
غلبه بر FOMO با خودآگاهی بیشتر و درک اهمیت نظم و مدیریت ریسک در معاملات آغاز می شود.
در حالی که هیچ راه حل ساده ای برای جلوگیری کامل از تأثیر احساسات بر معاملات و متوقف کردن FOMO وجود ندارد، تکنیک های مختلفی ارائه می شوند که می توانند به معامله گران در جهت تصمیم گیری آگاهانه و مؤثرتر کمک کنند.
در این مقاله نکاتی برای کمک به مدیریت ترس در معاملات آورده شده است:
همیشه معامله دیگری وجود خواهد داشت
فرصت های معاملاتی همچون اتوبوس هستند. یک فرصت خوب همیشه پیش خواهد آمد.
البته که ممکن است فوری نباشد، اما فرصت های مناسب ارزش صبر کردن را دارند.
به یک برنامه معاملاتی پایبند باشید
هر معامله گر باید استراتژی خود را بداند، یک برنامه معاملاتی ایجاد کند و به آن پایبند باشد.
این راه رسیدن به موفقیت بلندمدت است.
حذف احساسات از معاملات، عاملی کلیدی است
باید یاد بگیرید که احساسات و هیجانات خود را به هنگام معامله کنار بگذارید. یک طرح معاملاتی، علاوه بر این که به کنترل هیجانات کمک می کند، اعتماد به معامله را نیز بهبود می بخشد.
معامله گران فقط باید از سرمایه قابل ریسک خود استفاده کنند
معامله گران فقط باید از آن بخش از سرمایه خود استفاده کنند که توان ریسک کردن آن را دارند.
معامله گران می توانند از انواع حد ضرر برای به حداقل رساندن ضرر در صورت حرکت های غیر منتظره بازار استفاده کنند.
شناخت بازارها ضروری است
معامله گران همواره باید اطلاعات خود را به روزرسانی نموده و انواع تحلیل را بیاموزند تا بتوانند از آن ها در معاملات استفاده کرده و نسبت به هر نتیجه ممکن آگاه باشند.
FOMO به راحتی فراموش نمی شود، اما قابل کنترل است.
استراتژی ها و رویکردهای مناسب تضمین می کند که معامله گران می توانند از آسیب های FOMO فراتر رفته و تا حد امکان هیجانات خود را در مسیر معاملات کنترل کنند.
داشتن یک ژورنال معاملاتی به برنامه ریزی کمک می کند
هیچ تصادفی نیست که موفق ترین معامله گران، همیشه از یک ژورنال معاملاتی استفاده نموده و از تجربیات شخصی برای کمک به برنامه ریزی معاملات بعدی بهره می گیرند.
غلبه بر FOMO در طول یک شب اتفاق نمی افتد
غلبه بر FOMO یک روند مداوم است. این مقاله نقطه شروع خوبی را ارائه نموده و اهمیت روانشناسی معاملات و مدیریت احساسات برای جلوگیری از تأثیرگذاری FOMO بر تصمیمات هنگام معامله را گوشزد می کند.
نظم، مهارت هاي ذهني و روانشناسي معاملات
آيا مي خواهيد از ويژگي هايي که شما را به يک معامله گر ماهر بدل مي سازند، آگاه شويد؟ يا هنوز تلاش مي کنيد که تنها از معاملاتتان سود به دست بياوريد؟ معامله آنقدر که افراد تصور مي کنند کار آساني نيست، اما واقعاً چرا از ميان افرادي که وارد بازار معاملاتي مي شوند، ۹۰ درصد شکست مي خورند؟
من بيش از دو دهه است که معامله مي کنم و در اين زمان به آموزش معامله هم مشغول بوده ام و همچنين با بسياري از معاملهگران مصاحبه کرده ام، بسياري از معامله گراني که من با آن ها آشنا شدم، بعد از سالها کار تنها به فکر کسب سود از معاملاتشان هستند و تلاش مي کنند که ميزان سرمايه اي که در حساب معاملاتي شان دارند را افزايش دهند.
بسياري از معامله گران اين امر را درک نمي کنند که موفقيت معاملاتي از ايمان و اعتماد به خودشان به دست مي آيد. اين يک نوع نگرش است. من فکر مي کنم که فردي برنده هستم. معامله مي کنم که موفق شوم، نه اينکه ضرر کنم. حقيقت اين است که معامله، همانطور که همه شما مي دانيد، نوعي بازي است که مجموع آن صفر است. شما يا برنده هستيد يا بازنده. چرا معامله گري اجازه مي دهد که ضررهايش بيشتر و بيشتر شوند؟ چرا معامله گري که در معامله اي به سود مي رسد اجازه نمي دهد که اين معامله ادامه پيدا کند؟ چرا اشتباه مي کنيد و چرا اشتباهاتتان را تصحيح نمي کنيد؟ جواب همه اين پرسش ها به طرز فکر و درون شما بر مي گردد. اين امر مربوط به روانشناسي معامله است نه دانش فني معاملهگر. همه افرادي که براي معاملات برنامه ريزي مي کنند، بايد در اولين قدم خودشان را به خوبي بشناسند. شايد اين گفته احمقانه به نظر برسد، اما من ديده ام که ۹۵ درصد از معامله گران در زمان برنامه ريزي براي معاملات اين بخش مهم را در نظر نمي گيرند.
سوالي که مطرح مي شود اين است که «چرا افراد کمي در اين بازار مي برند و افراد زيادي شکست مي خورند؟»
بهتر است اول وضعيت را بررسي کنيم. همه معامله گران ابزار کم و بيش مشابهي، تحقيقات مشابهي، نمودارهاي مشابهي، نرخ هاي مشابهي، روشهاي معاملاتي مشابهي و … در دست دارند. خوب، پس چرا زماني که همه به مجموع مشابهي براي معاملات دسترسي دارند، تنها تعداد کمي از آن ها مي توانند در طولاني مدت سود کسب کنند؟
خوب، واضح است که تنها چيزي که در اين مجموعه متغير است شخص است، يعني خود شما!
اگر کسي از من بخواهد که سه ويژگي ذهني/احساسي مهمي که اکثر معامله گران موفق فارکس از آن برخوردارند را نام ببرم. من اين موارد را ذکر مي کنم:
نظم و علاقه
اعتماد به نفس و شجاعت
صبر و پشتکار
ممکن است معامله گري يک روش و يک سيستم عالي معاملاتي در اختيار داشته باشد، اما از نظر ذهني فرد ضعيفي باشد و چنين شخصي بي شک بازنده خواهد بود. اين در حالي است که اگر شخصي نظم لازم را داشته باشد و از مهارتهاي ذهني و رواني خوبي برخوردار باشد، حتي با يک سيستم متوسط هم مي تواند معاملهگر موفقي باشد. من به تازگي با معامله گري مصاحبه کردم که هيچ چيز در باره نوسانگر ها يا RIS ها يا موج اليوت نمي دانست. او از يک سيستم معاملاتي بسيار ساده بر مبناي شکست مثلثها و خطوط روند استفاده مي کرد، اين همه چيزي بود که در اختيار داشت و با همين سيستم بيش از ۷۰۰ پيپ سود از معامله فارکس به دست آورده بود.
او سيستمي ساده، مجموعه اي از قوانين و مجموعهاي از اهداف واقعي و قابل دستيابي در اختيار داشت و تنها کاري که مي کرد پيروي از اين قوانين بود! (نه استفاده از علمي پيچيده و پيشرفته!) به تازگي معامله گري به من گفت: «من بهترين کتاب هاي نوشته الدر، مارک داگلاس، توني ترنر، مجموعه کندل استيک هاي نيسون، ادوين لفور و … را خوانده ام. اما تازه بعد از خواندن همه آن ها به اين نتيجه رسيده ام که “راز” معامله موفق اين است که هيچ رازي وجود ندارد! حالا ديگر سيستمي از بهترين استراتژي هايي که با وضعيت رواني و ذهني من سازگار است طراحي کرده ام و از همه مهمتر اکنون يک برنامه معاملاتي دقيق دارم.»
نظم و علاقه
نظم – اکثر معامله گران در روند کاري خود تابع نظم نيستند، و اگر اينطور بود شکست نمي خوردند. اين معامله گران شکست خورده در واقع حتي از شنيدن کلمه نظم متنفرند! همانطور که جک شوگر در کتاب خود با عنوان “جادوگران بازار جديد” نوشته است: «نظم احتمالاً کلمه اي است که بيش از هر کلمه ديگر در سخنان معامله گران باتجربه اي که با آن ها مصاحبه کرده ام، شنيده ام. بسياري از اوقات آن ها با لحني پوزش طلبانه از اين امر حرف مي زنند و براي مثال مي گويند: مي دانم که شما هزاران بار اين حرف را شنيده ايد، اما باور کنيد که نظم واقعاً اهميت زيادي دارد.»
نظم به شما اجازه مي دهد که کارها (معاملات) مفيد بيشتري انجام دهيد و بر طبق برنامه تان کار (معامله) کنيد. نظم – عادت به فرمانبرداري – کليد موفقيت است که در نهايت به يک عادت بدل مي شود، براي مثال شما عادت مي کنيد که برنامه معاملاتي داشته باشيد و عادت مي کنيد که از برنامه معاملاتي تان پيروي کنيد. در اين شرايط است که مي توانيد از اين قانون طلايي پيروي کنيد که هيچ سيگنالي وجود ندارد، هيچ معامله اي در کار نيست.
علاقه – بسياري از ما يک سوم عمرمان را صرف کار مي کنيم، بنابراين حق داريم که از کاري که انجام مي دهيم احساس رضايت داشته باشيم و زماني اين احساس رضايت به وجود مي آيد که ما کارمان را دوست داشته باشيم. در واقع پولي که از کار به دست مي آوريم، محصول دست دوم موفقيتمان در کارهايي است که دوستشان داريم.
چطور مي شود که در کاري موفق باشيد، به دنبال مهارت هاي معاملاتي مفيد برويد، از خدمات يک معلم خوب استفاده کنيد، بالا و پايين هاي بازار را دنبال کنيد …. و ندانيد که چرا داريد اين کار را مي کنيد؟ مايکل جوردن – ستاره بسکتبال آمريکا – روزي گفت: «اگر عاشق بازي باشيد، استعدادتان خودش را نشان مي دهد.» آيا امکان دارد که معامله کردن را دوست نداشته باشيد، ولي در اين کار موفق شويد.
در نهايت بايد در زمينه اين جفت مهارت رواني (نظم / علاقه) گفت: شما بايد منظم باشيد و با بازار ارتباط احساسي داشته باشيد.
اعتماد به نفس و شجاعت:
يکي از ويژگي هاي اساسي معامله گران موفق اين است که اين افراد خودشان را باور دارند. آنان از نظر ذهني از اعتماد به نفس و شهامت لازم براي دنبال کردن برنامه هايشان، کنار نگذاشتن قوانين، عمل کردن بر خلاف روش ديگران و مشاهده نتيجه (ديدن تصوير کلي)، برخوردارند.
فعاليت هايي مانند معامله، شناخت از وضعيت و شناخت رقبا براي شما کافي نيست، شما بايد خودتان را بشناسيد. به عبارت ديگر، شما بايد در برنامه معاملاتي تان بخشي را به خودتان – به ارزيابي شخصيتتان – اختصاص دهيد.
در اولين روزهايي که اقدام به معامله کرده بودم، با موقعيت هاي فراواني روبه رو مي شدم که دقيقاً مي دانستم که نرخ به کدام سمت خواهد رفت و يک برنامه معاملاتي هم داشتم، اما نمي توانستم برنامه ام اهمیت نظم در معامله گری را دنبال کنم. بي شک حرص، ترس و ديگر موانع احساسي راه من را سد مي کردند. اگر اجازه بدهيد که چنين وضعيتي برايتان اتفاق بيفتد، همه دانش، برنامه ريزي و اطلاعاتي که داريد بي فايده مي شود.
به عبارت ديگر اگر اعتماد به نفس نداشته باشيد، فرقي نمي کند که چقدر درباره بازار آگاهي داشته باشيد، در اين شرايط تنها کاري که انجام مي دهيد کسب تجربه هاي مکرري از شکست و نگراني و پريشاني است.
چطور مي توانيد اعتماد به نفس داشته باشيد؟ بايد تا جاي ممکن بياموزيد، منظم بودن را تمرين کنيد، و شخصيتتان را رشد دهيد. هر چه بيشتر درباره بازار بدانيد، هر چه بيشتر روش معاملاتي و بازار و از همه مهم تر خودتان را بشناسيد،… معامله گر ماهرتر و موفق تري خواهيد بود. هر چه ماهر تر شويد، ترس شما کمتر مي شود. مهارت همان عدم وجود ترس است. زماني که اعتماد به نفس پيدا کنيد، برنده ايد.
در اين عصر و دوران خشنودي هاي لحظه اي، مردم به دنبال هيجانات و لذت هاي بي خطر، پول زياد بدون تلاش، غذاي زياد بدون خطر چاقي و البته معامله موفق بدون کار و تمرين زياد هستند.
بازار بهتر از من و شما شرايط را مي داند بنابراين براي انجام يک معامله عجله نکنيد، شما بايد صبور باشيد و براي ديدن يک سيگنال درست صبر کنيد – قانون طلايي اين است زماني که سيگنالي وجود ندارد، معامله اي در کار نيست.
يک معامله گر موفق اين امر را درک مي کند که مي تواند از صبر کردن به نتيجه برسد. همه معامله گران موفق از استعداد “صبر کردن و نگاه کردن” برخوردارند و صبر مي کنند تا وضعيت معاملاتي به آن ها فرمان دهد که وارد بازار شوند. معامله گران محتاط بازار فارکس با کمک موارد زير در بازار صبر پيشه مي کنند:
گوش دادن به بازار – بازار به طور مداوم اطلاعات معاملاتي با ارزشي را ارايه مي کند و شما بايد در يک وضعيت ذهني قرار بگيريد که بتوانيد ببينيد که با توجه به فعاليت بازار و سيگنالهايي که سيستم معاملاتي تان به شما نشان مي دهند، کجا بايد واقعاً دستورات معاملاتي خود را اجرا کنيد. زمان هايي که فکر مي کنيد بهتر از بازار از وضعيت آگاه هستيد و به آنچه که بازار به شما مي گويد گوش نمي دهيد، قضاوتتان ضعيف مي شود و در اين زمان است که شما منطقتان را کنار مي گذاريد و اين ترس يا اميد است که بر شما چيره مي شود.
کنار نشستن در زمان تشکيل يک روند – شايد اين عبارت به گوش شما هم رسيده است که نشستن رو به روي مونيتور در طول يک روز معاملاتي مثل اين است که پاي ميز قمار بنشينيد و تلاش کنيد که دست به قمار نزنيد. معامله گران موفق در بازار فارکس ياد گرفته اند که نمي توانند بر خلاف روندهاي بزرگ نرخ يک جفت ارز اقدام به معامله کنند. نبايد اجازه دهيد که بي صبري وادارتان کند که بر خلاف يک روند معامله کنيد.
صبوري تنها براي اجراي معامله درست به کار نمي آيد. اين ويژگي زماني که شما معامله اي را آغاز کرده ايد نيز نقش مهمي دارد. شما بايد بدانيد که چطور تا وقتي که زمان بستن معامله فرا نرسيده است، صبر کنيد. اگر يک معامله موفق را خيلي زود ببنديد، نمي توانيد ميزان پولي که در حسابتان است را به حد دلخواه افزايش دهيد. در نتيجه در اين هنگام است که فاکتور ذهني ماندگاري و ثبات وارد عمل مي شود. ممکن است شما صبر کنيد تا سيگنال هاي معاملاتي خوبي به وجود بيايند و بعد وارد بازار شويد، اما اگر به دقت مسائل بازار را زير نظر نگيريد و با پشتکار قوانين خرج را دنبال نکنيد، نمي توانيد در طولاني مدت جلو ضررهايتان را بگيريد.
«با معاملات موفق صبور باشيد، با معاملات ناموفق کاملاً بي صبر باشيد. به ياد داشته باشيد که حتي اگر ۳۰ درصد موارد معاملاتتان درست باشد، مي توانيد سود خوبي از معامله / سرمايه گذاري هايتان به دست بياوريد، اگر ميزان ضررهايتان کم و ميزان سودهايتان زياد باشد.»
موفقيت در معامله به يادگيري تحليل هاي تکنيکال پايه، تکنيک هاي معاملاتي، عادات خوب در زمينه مديريت پول و نحوه کنترل ذهنتان وابسته است. اين يادگيري، مراحل مختلفي دارد. با يادگيري اين موارد مي توانيد به معاملهگري حرفه اي بدل شويد. بعد يک جنبه ديگر وارد عمل مي شود، آموزش شخصي و ادامه يادگيري به منظور غلبه بر موانعي که موجب مي شود معامله گر به قله ترقي برسد و در طول دوران کاري خود در همين سطح باقي بماند.
آيا واقعاً به يک معلم يا مربي نياز داريد؟ بهترين بازيگران گلف جهان فکر مي کنند که به مربي نياز دارند! براي مثال تايگر وودز بيش از ۱ ميليون دلار در هر سال براي داشتن مربي هزينه مي کند. البته او در هر سال در حدود ۵۰ ميليون دلار درآمد دارد. حتي بهترين ورزشکاران جهان نيز از وجود مربي استفاده مي کنند تا بتوانند کار خود را بهتر کنند. شما به اين دليل هزينه مربي مي پردازيد که بتوانيد مسيري که همه معامله گران براي يادگيري طي مي کنند را در زمان کوتاه تري پشت سر بگذاريد و در عين حال سطح موفقيت خود را بالاتر ببريد. به ياد داشته باشيد که اگر شما يک معامله گر حرفه اي هستيد و يا مي خواهيد چنين معامله گري باشيد، در حقيقت داريد نوعي تجارت انجام مي دهيد و بايد براي بهبود کارتان هزينه کنيد.
معامله گران امروزي از اين نظر خوش شانس هستند و تسهيلات و منابع فراواني در دسترس آن ها است. وقتي من کار معاملاتي ام را در دو دهه پيش آغاز کردم، منابعي که براي معامله گران خرد وجود داشت بسيار ناچيز بود، تعداد معلم ها و مربي هاي معاملاتي بسيار کم بود، اينترنت و نشريات و رسانه هاي تخصصي در اين زمينه وجود نداشت و در حقيقت معامله گر واقعاً تنها بود.
من، بعد از ده سال معامله، در مجموع ضرر کرده بودم. در اين دوره بحران هايي هم به وجود آمده بود مثل بحران سال ۸۷ يا جنگ خليج فارس در سال ۹۱٫ معامله کردن کار سختي بود. زماني که توانستم به يک شرکت معاملاتي آمريکايي بروم و يک مربي معاملاتي پيدا کنم، وضعيتم فرق کرد.
من به دنبال خدماتي بودم که يک مربي مي توانست به من ارايه کند. مربي من بيش از هر چيز بر روانشناسي تاکيد داشت، زمينه اي که من در تمام آن سال ها فراموش کرده بودم. از آن زمان به بعد زندگي من به عنوان يک معامله گر به کلي تغيير کرد و من ديگر در وضعيت سابق قرار نگرفتم. معامله کردن به کار آساني براي من بدل شد و من توانستم به راحتي سد ها را پشت سر بگذارم.
همانطور که قبلاً گفتم در نظر نگرفتن روند بازار، شما را به خطر مي اندازد. اما حالا مي خواهم اين را هم اضافه کنم که توجه نداشتن به روانشناسي معاملات، موجب عدم موفقيت شما در بازار مي شود.
«شکست اين است که کسي از افت و خيزهاي خود درس نگيرد، اگر بتوانيد از تجارب خود استفاده کنيد، بدانيد که در مسير موفقيت گام برمي داريد.»
بهترین کتاب های روانشناسی معامله گری---بخش 2
جک شواگر (Jack D. Schwager)، چند کتاب بسیار مشهور در زمینه معاملهگری نوشته است که «جادوگران بازار» و «جادوگران بازار نوین» معروفترین آنها هستند. این کتابها جزو بهترین کتاب های روانشناسی معامله گری یا ترید هستند.
این دو کتاب حاصل مصاحبه با حرفهایهای بازار سرمایه از جمله مصاحبه با پاول تئودور جونز، مؤسس شرکت سرمایهگذاری تئودور است. سرمایهگذاران موفق، در این مصاحبه، شانسی بودن موفقیت را به چالش کشیدهاند. این جادوگران بازار، الگوهایی هستند که به ما میگویند برای موفقیت در بازار به چه چیزهایی نیاز داریم.
برنده شدن در بازار منوط به مهارت و انضباط است و ربطی به شانس ندارد.
اغلب گفته میشود که بهترین راه یادگیری هر کاری، شاگردی برای کسی است که قبلاً آن مسیر را رفته و موفق شده است. شواگر در این کتابها، توصیههای مربیگری زیادی را از موفقترین معاملهگران بازار ارائه کرده است.
کتاب «جادوگران بازار نوین» در هشت بخش تنظیم شده است. زبان اثر ساده و روان است و بر پایه پرسش و پاسخ نگاشته شده است. هدف نویسنده، ارائه الگویی مناسب برای معاملهگران جهت شناخت راههای درست تجارت و ورود به بازارهای مالی است.
مهمترین آموزهها
مهمترین آموزههایی که این کتاب از روش کار این معاملهگران به دست میدهد، عبارتاند از:
- حفظ آرامش و تعادل در زندگی، وجه اشتراک سرمایهگذاران موفق است.
- ضررها و شکستها، فرصتی برای تجربه و یادگیری است.
- شناخت ریسکپذیری و میزان تحمل هر فرد از زیان در سرمایهگذاری، بسیار مهم است.
- اشتیاق، انرژی، تمرکز، اهمیت به کار و برنامهریزی، عوامل لازم برای کسب موفقیتاند.
- تعیین حد سود و حد زیان و دوری از طمع، یکی از راهکارهای موفقیت است.
- به جای توجه به تحلیلِ دیگران و اخبار و شایعات، بهتر است خودمان تحقیق، پژوهش و تحلیل کنیم.
- داشتنِ یک روش برای معامله بسیار مهم است و از معاملات بدون استراتژی باید دوری کرد.
- باید بدانیم ضرر بخشی از بازی است.
- بهتر است سود را به حداکثر برسانیم به جای اینکه تعداد معاملات سودده را بیشتر کنیم.
- بخشی از سودمان را از بازار خارج و از آن استفاده کنیم تا حاصل کارِ خود را لمس کنیم.
کتاب روانشناسی ترید «معاملهگر منضبط: ایجاد نگرش موفقیت» (The Disciplined Trader) که در سال ۱۹۹۰ به دست مارک داگلاس (Mark Douglas) نوشته شده، به موضوع روانشناسی بازار میپردازد. موضوعی که هدف آن ایجاد انضباط ذهنی برای موفقیت در بازار است.
اکثر معاملهگران حرفهای، کتابهای مارک داگلاس را کتابهایی میدانند که مطالعه آنها برای هر معاملهگری که میخواهد در بازارهای مالی به موفقیت و کسب سود برسد، ضروری است. داگلاس معتقد است که موفقیت در تجارت، ۸۰ درصد روانی است و تنها ۲۰ درصد به روشهای معاملهگری اعم از تکنیکال و فاندامنتال بستگی دارد.
اگرچه پس از انتشار معاملهگر منضبط، کتابهای بسیار دیگری نیز در این حوزه به چاپ رسیدهاند، اما کتاب داگلاس هنوز به عنوان یکی از مهمترین و بهترین کتاب های روانشناسی معامله گری شناخته میشود. یکی از نقاط قوت کتاب این است که با وجود پیچیده و غامض بودن اغلب موضوعات آن، به صورت خیلی شفاف و روان بیان شده است.
هدف نویسنده از کتاب معاملهگر منضبط این است که به معاملهگران بازارهای مالی بفهماند که چه مواردی برای موفق شدن در این بازار لازم دارند. خودشناسی، انضباط و بازنگری شخصیتی از موارد مهمی است که معاملهگران باید از آن آگاه باشند.
داگلاس طرز فکر و نگرش اصولی که یک معاملهگر باید داشته باشد را در این کتاب به صورت فوقالعاده شفافی به تصویر میکشد. وی همچنین کتاب مشهور دیگری در زمینه روانشناسی ترید نوشته که عنوان اصلی آن «Trading in the Zone» (معامله در منطقه) است.
کتاب «معامله گر منضبط» با ترجمه احسان سپهریان در نشر چالش و همچنین با ترجمه مهدیه مهدیان در انتشارات شمشاد با عنوان «معاملهگر با انضباط» به چاپ رسیده است.
آخرین کتاب روانشناسی ترید که در لیست بهترین کتاب های روانشناسی معامله گری ما قرار دارد، کتاب «ویکِ معاملهگر 2» (Trader Vic II) است که به دست ویکتور اسپراندو (Victor Sperandeo) نوشته شده است. این کتاب، مثل کتابهای دیگر زیاد شناختهشده نیست، اما جزو کتابهای محبوب معاملهگران زیادی است که موفق به مطالعه آن شدهاند.
در این کتاب، اسپراندو یک استراتژی سرمایهگذاری را آموزش میدهد که بر اساس تحلیل جهت کلی اقتصاد است. در این استراتژی، اسپراندو هیچ جایی برای رویدادهای خاص بازار یا دادههای شرکت خاصی در نظر نمیگیرد.
کلید معاملهگری موفق، نظم احساسی است. اگر هوش کلید بود، مردم بسیار بیشتری وجود داشتند که از معاملهگری پول به دست میآوردند.
اسپراندو استدلال میکند که با شناسایی جهت کلی احتمالی که سیاستهای اقتصادی عامل ایجاد آن هستند، معاملهگران میتوانند جهت کلی بازار را تعیین کنند و همچنین بدانند که کدام بخش از بازار رونق خواهد داشت.
سخن پایانی
اگر به بازارهای مالی و ارزهای دیجیتال علاقه دارید و میخواهید به ترید و معاملۀ پُرسود برسید، باید اول دانش و اطلاعات کافی داشته باشید. بدون دانش وارد شدن به این حیطه، حتماً ضرر مالی جبرانناپذیری به همراه خواهد داشت. این کتابهایی که معرفی کردیم، جزو بهترین کتاب های روانشناسی معامله گری یا ترید هستند و برای رساندن شما تا مرز «حرفهای شدن» نوشته شدهاند. میتوانید با آنها شروع کنید. هر کاری در ابتدا سخت به نظر میرسد، اما پس از مدتی آسان و شیرین خواهد شد. موفق باشید.