مبانی تحلیل فنی

مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟

استراتژی یک فرآگرد است و هیچ گاه چرخه آن از کار نمی افتد. دکتر مهدی جباریان

مدیریت استراتژیک به زبان ساده چه معنایی دارد؟

زمانی روسای دو شرکت در یک صنعت با هم رقابت می‌کردند. این دو رئیس تصمیم گرفتند که به دامن طبیعت بروند، در آنجا چادر بزنند و درباره ادغام احتمالی دو شرکت به بحث بپردازند. این دو نفر در نقطه‌ای دور دست در دل جنگل‌های انبوه چادر زدند. ناگهان متوجه شدند که یک خرس قهوه‌ای رنگ در برابر آن‌ها روی دو پای عقب خود ایستاده و خرناس می‌کشد. اولین رئیس به سرعت یک جفت کفش ورزشی را از کیف دستی خود بیرون آورد. دومین رئیس گفت: جناب! شما نمی‌توانید از این خرس تندتر بدوید. رئیس اول پاسخ داد: شاید من نتوانم از این خرس تندتر بدونم ولی تردیدی ندارم که می‌توانم تند تر از شما بدوم. این داستان تصویری از مفهوم مدیریت استراتژیک ارائه می‌کند.

تعریف مدیریت استراتژیک

می‌توان مدیریت استراتژیک را بدین گونه تعریف کرد: هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه‌ای چندگانه که سازمان را قادر می‌سازد به هدف‌های بلندمدت خود دست یابد. همانگونه که از این تعریف استنباط می‌شود، در مدیریت استراتژیک برای کسب موفقیت سازمانی بر چندین عامل تاکید می‌شود. هماهنگ کردن، مدیریت بازاریابی، امور مالی و حسابداری، تولید و عملیات، تحقیق و توسعه و سیستم‌های اطلاعاتی رایانه‌ای در بسیاری از دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها عبارت مدیریت استراتژیک را مترادف با سیاست‌های بازرگانی می‌دانند که دربرگیرنده همه مطالب درس‌ها و واحدهایی است که دانشجویان در دوره مدیریت بازرگانی می‌گذرانند و به عنوان آخرین درس مهم این رشته تلقی می‌شود.

مراحل مدیریت استراتژیک

فرآیند مدیریت استراتژیک در برگیرنده سه مرحله است: تدوین استراتژی‌ها، اجرای استراتژی‌ها و ارزیابی آن‌ها. مقصود از تدوین استراتژی این است که ماموریت شرکت تعیین شود، شناسایی عواملی که در محیط خارجی سازمان را تهدید می‌کنند یا فرصت‌هایی را به وجود می‌آورند، شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی‌های گوناگون و انتخاب استراتژی‌های خاص جهت ادامه فعالیت. مسئله‌هایی که در زمینه تدوین استراتژی‌ها مطرح می‌شوند عبارتند از: تعیین نوع فعالیتی که شرکت می‌خواهد به آن بپردازد، فعالیت‌هایی را که می‌خواهد از آنها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیم‌گیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیت‌ها، تصمیم‌گیری در مورد ورود به بازارهای بین المللی، تعیین اینکه آیا یک شرکت بر آن است که در شرکتهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد و شیوه مصون ماندن از حرکات تند شرکت‌های قریب که درصدد بلعیدن آن برمی‌آیند.

از آنجا که هیچ سازمانی نمی‌تواند منابع نامحدود داشته باشد، استراتژیست‌ها باید در این مورد که کدامیک از استراتژی‌های مختلف می‌توانند بیشترین منفعت را به سازمان برسانند، تصمیم‌گیری نمایند. تصمیماتی که در زمینه تدوین استراتژی‌ها گرفته می‌شود، سازمان را متعهد می‌سازد که برای یک دوره نسبتا بلند مدت محصولاتی خاص تولید کند، در بازارهای مشخصی به فعالیت بپردازد و سرانجام از منابع و فناوری‌های شناخته‌شده‌ای استفاده کند. استراتژی‌ها مزایای رقابتی سازمان را در دوره‌های بلندمدت تعیین می‌نمایند. چه خوب چه بد! تصمیمات استراتژیک نتایج چند وجهی و آثار دیرپا بر سازمان می‌گذارند. مدیران ارشد برای درک جوانب گوناگون فرایند تصمیمات مختلف دارای بهترین دیدگاه می‌باشند. آن‌ها این قدرت و اختیار را دارند که منابع موجود را برای اجرای تصمیمات مختلف به مصرف برسانند.

اجرای استراتژی‌ها ایجاب می‌کند که سازمان هدف‌های سالانه در نظر بگیرد، سیاست‌ها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونه‌ای تخصیص دهد که استراتژی‌های تدوین شده به اجرا در آید. اجرای استراتژی ها ملزم توسعه فرهنگی است که استراتژی را تقویت نماید، یک ساختار اثربخش سازمانی شالوده ریزی کند، تلاش های بازاریابی را هدایت نماید، بودجه بندی کند، سیستم‌های اطلاعاتی به وجود آورد و از آنها استفاده نمایید و سرانجام با توجه به عملکرد سازمان، خدمات کارکنان را جبران نماید (بین عملکرد و جبران خدمات کارکنان رابطه معقول برقرار کند).

اغلب اجرای استراتژی‌ها را مرحله عملی مدیریت استراتژیک می‌نامند. مقصود از اجرای استراتژی‌ها این است که کارکنان و مدیران بسیج شوند و استراتژی‌های تدوین شده را به مرحله عمل درآورند. اغلب چنین تصور می‌شود که در مدیریت استراتژیک، مرحله اجرایی مشکل‌ترین مرحله می‌باشد و ایجاب می‌کند که افراد خود را متعهد به سازمان نمایند، از خودگذشتگی کنند و نوعی خودکنترلی اعمال نمایند. موفقیت مرحله اجرایی استراتژی ها بر این امر بستگی دارد که مدیران بتوانند در کارکنان ایجاد انگیزه نمایند و این یک نوع هنر (نه یک علم) است. اگر استراتژی‌ها تدوین شوند ولی هیچگاه به اجرا در نیایند، نوع اقدام چیزی جز عملی بیهوده نخواهد بود. برای اینکه مرحله اجرای استراتژی‌ها به شیوه موفقیت آمیز انجام شود، مدیران باید از نظر ایجاد ارتباطات فردی از مهارت‌های بالایی برخوردار باشند. فعالیت‌هایی که در زمینه اجرای استراتژی انجام می‌شود بر همه کارکنان و مدیران این سازمان اثر خواهد گذاشت. هر یک از بخش‌ها و واحدهای سازمانی باید در صدد بر آید که به چنین پرسش‌هایی پاسخ دهد: برای اینکه در اجرای استراتژی‌های سازمانی، نقش خود را به خوبی ایفا کنیم چه باید بکنیم و چگونه می‌توانیم این کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم؟ جنبه اصلی مرحله اجرایی استراتژی این است که مدیران و کارکنان تشویق و ترغیب شوند در سازمان با شیفتگی و افتخار و در نهایت از خودگذشتگی کار کنند و در راه دستیابی به هدف‌های تعیین شده از هیچ کوششی فروگذار نکنند.

در مدیریت استراتژیک، ارزیابی استراتژی‌ها آخرین مرحله به حساب می‌آید. مدیران نیاز شدید دارند که بدانند استراتژی‌های خاص و مورد نظر آنان در چه زمانی کارساز واقع نمی‌شود. اصولاً ارزیابی استراتژی‌ها بدین معنی است که باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد. همه استراتژی‌ها دستخوش تغییرات آینده قرار می‌گیرند زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر هستند. برای ارزیابی استراتژی‌ها سه فالیت عمده به شرح زیر انجام می‌شود:

1 بررسی عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژی‌های کنونی قرار گرفته اند

2 محاسبه و سنجش عملکردها

3 اقدامات اصلاحی

بدان سبب باید استراتژی‌ها را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمی‌تواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون می‌شود. سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار نخوت به تکبر شود، محکوم به فنا خواهد بود.

در یک سازمان بزرگ فعالیت‌هایی که در زمینه تدوین اجرا و ارزیابی استراتژی‌ها انجام می‌شود، در سه سطح از مدیریت سلسله مراتب سازمانی انجام می‌گیرد آنها عبارتند از: سطح کل شرکت، سطح بخش یا واحد تجاری استراتژیک و سطح وظیفه‌ای. مدیریت استراتژیک در قالب یک تیم رقابتی می‌کوشد با تقویت سیستم ارتباطات و روابط متقابل بین مدیران و کارکنان در سطوح مختلف سازمانی نقش و وظیفه خود را به شیوه‌ای عالی ایفا نماید.

پیتر دراکر می‌گوید: کار اصلی مدیریت استراتژیک این است که از زاویه ماموریت شرکت به سازمان نگاه کند. یعنی مطرح کردن این پرسش "مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ کار اصلی ما چیست؟" باعث می‌شود که هدف‌ها تعیین گردند، استراتژی‌ها تدوین شوند و تصمیماتی به‌روز گرفته شود که نتیجه های آن فردا به دست می‌آید. تردیدی نیست که این کار باید به وسیله بخشی از سازمان انجام شود که می‌تواند با دیدی گسترده به کل سازمان نگاه کند، بتواند بین هدف‌ها و نیارهای امروز و فردا توازن و تعادل برقرار کند و نیز بتواند منابع انسانی و مالی را به گونه‌ای تخصیص دهد که به نتایج اصلی و مورد نظر بیانجامد.

ترکیب قضاوت شهودی و تجزیه و تحلیل‌های علمی

می‌توان مدیریت استراتژیک را به اینگونه توصیف کرد: روشی منطقی، عینی و سیستماتیک برای اتخاذ تصمیمات بزرگ در یک سازمان. در این مدیریت سعی می‌شود اطلاعات کمی و کیفی به‌گونه‌ای تنظیم گردند که بتوان تحت شرایط نامطمئن تصمیماتی اثربخش اتخاذ کرد. با وجود این مدیریت استراتژیک علم محض نیست که بر اساس یک قانون علمی مثل قضایای ریاضی عمل نماید.

با توجه به تجربه‌های گذشته برای اتخاذ تصمیمات خوب استراتژیک لازم است از قضاوت‌های شهودی استفاده کرد. به ویژه برای تصمیم‌گیری در شرایط بسیار نامطمئن یا مواردی که هیچ نمونه در گذشته نداشته باشد، باید از قضاوت های شهودی استفاده کرد. همچنین هنگامی که متغیرهای بسیار به هم وابسته وجود دارد یا هنگامی که فشارهای زیادی وارد می‌آید که تصمیمات درست باشند و یا هنگامی که باید از بین چندین راه حل شناخته شده یکی را باید انتخاب کرد، این شیوه تصمیم گیری مفید واقع خواهد شد. چنین شرایطی بیانگر ماهیت و عصاره مدیریت استراتژیک می‌باشد.

برخی از مدیران و مالکان شرکت ها اعتراف می‌کنند از نظر استفاده کردن از قدرت مبتنی بر قضاوت‌های شهودی و الهام گرفتن بر اتخاذ تصمیمات بزرگ از توانایی‌های خارق العاده برخوردارند. برای مثال آلفرد اسلون درباره ویل دورانت، بنیانگذار شرکت جنرال موتورز، می‌گوید: به عنوان یک انسان تا آنجا که من می‌دانم تنها بر اساس الهام گرفتن عمل می‌نمود و هیچگاه برای دستیابی به حقایق، نیازی به کاربرد یا استفاده از روش‌های فنی نداشت. در بسیاری از موارد قضاوت‌های بسیار عالی می‌نمود و تصمیماتی ارزنده اتخاذ می‌کرد. آلبرت انیشتین هم زمانی گفت: من الهام و قضاوت‌های شهودی را باور دارم. گاهی یقین پیدا می‌کنم که کارم درست است ولی نمی‌‌توانم دلیلی ارائه بدهم. قدرت تخیل بسیار مهمتر از دانش است. زیرا دانش محدود است در حالی که قدرت تخیل همه جهان را در بر می‌گیرد.

اگرچه رونق و بقای بسیاری از سازمان‌های موفق کنونی به سبب وجود مدیرانی نخبه، با نبوغ و الهام بخش است ولی بسیاری از سازمان‌ها از چنین نعمتی بی‌بهره‌اند. بسیاری از سازمان‌ها می‌توانند از مدیریت استراتژیک سود جویند. یعنی شیوه‌ای از مدیریت که به هنگام تصمیم‌گیری، از آمیزه‌ای از قضاوت‌های شهودی و تجزیه و تحلیل‌های علمی استفاده می‌کنند. مسئله این نیست که با این روش‌های تحلیلی یا استفاده از توان فکری و قضاوت‌های شهودی یکی را انتخاب کرد و بر اساس آن تصمیم‌گیری نمود. مدیران در تمام سطوح سازمان باید در تجزیه و تحلیل‌های مدیریت استراتژیک از قضاوت های شهودی استفاده نمایند. تفکر تحلیلی و تفکر شهودی مکمل یکدیگرند.

شاید کسی بدین گونه عمل کند و بگوید من تصمیم خود را گرفتم و هیچ مهم نیست که واقعیت‌ها و اعداد و ارقام چه می‌گویند. این شیوه تصمیم‌گیری را نمی‌توان مدیریت مبتنی بر شهود نامید. بهتر است آن را مدیریت مبتنی بر جهل بنامیم. دراکر می‌گوید: من تنها زمانی تصمیم‌گیری مبتنی بر قضاوت‌های شهودی را می‌پذیرم که تصمیم‌گیرنده تابع نوعی نظم و انضباط باشد. آن دسته از هنرمندانی که از روی حس و گمان چیزی را تشخیص می‌دهند ولی حاضر نمی‌شوند با توجه به واقعیت‌ها و اعداد و ارقام صحت و نادرستی آن را بررسی نمایند همانند پزشک‌هایی می‌باشند که موجب مرگ بیمار خواهند شد و کسانی که در صحنه مدیریت بدینگونه عمل کنند باعث مرگ و تباهی شرکت و سازمان می‌شوند. به گفته هندرسون: در زمان کنونی سرعت سرسام آور تغییرات باعث شده است دنیای تجارتی به وجود آید که روش‌های متداول مدیریت نمی‌تواند مناسب سازمان‌ها باشد. هنگامی که تغییرات به صورت جزئی بود می‌توانستیم از تجربه استفاده کنیم و تجربه به تنهایی راهنمای خوبی به حساب می‌آمد. ولی هنگامی که تصمیمات جنبه استراتژیک دارند و به نتایج بسیار عمده غیر قابل برگشت می‌انجامند، نمی‌توان از تصمیم‌گیری‌های مبتنی بر قضاوت‌های شهودی و تجربه مبتنی بر فلسفه‌های مدیریت استفاده کرد.

از یک دیدگاه فرایند مدیریت استراتژیک تلاشی است برای تهیه نسخه دوم از آنچه در مغز یک انسان بسیار باهوش و نخبه می‌گذرد. یعنی کسی که دارای درک مستقیم از امور است همانند شخصی که از زیر و بم شرکت آگاه است و این دانش فطری و نعمت خدادادی را با تجزیه و تحلیل های علمی در هم می‌آمیزد.

سازگاری با تغییرات

فرآیند مدیریت استراتژیک بر اساس این باور قرار دارد که سازمان‌ها ناگزیرند به طور دائم بر رویدادهای داخلی و خارجی و بندها نظارت کنند تا بتوانند در زمان مناسب و بر حسب ضرورت خود را با تغییرات وفق دهند.

نرخ و ژرفای تغییراتی که بر سازمان‌ها اثر می‌گذارند، بسیار زیاد است. برای مثال به پدیده‌هایی مثل ویندوز ۹۸، بازرگانی با شبکه اینترنت، پزشکی لیزری، اسلحه‌های لیزری، سالخورده‌تر شدن جمعیت و جنون ناشی از ادغام شرکت‌ها توجه نمایید. سازمان‌ها برای بقای خود باید بتوانند به شیوه زیرکانه این تغییرات را شناسایی کنند و خود را با آن‌ها وفق دهند.

هدف فرایند مدیریت استراتژیک این است که برای سازمان‌ها این امکان را به وجود آورد که بتوانند در دوره‌های بلندمدت به شیوه موفقیت آمیز خود را با شرایط در حال تغییر وفق دهند.

برای آشنایی با دوره MBA مدیریت استراتژیک موسسه بهار، اینجا را کلیک کنید.

در محیط تجارت کنونی بیش از هر دوره و زمان گذشته تنها چیزی که ثابت و پایدار مانده است همان پدیده تغییر می‌باشد. سازمان‌های موفق می‌توانند به شیوه‌ای اثربخش خود را با پدیده تغییر سازگار نمایند، به صورت دائم سیستم‌های دیوانسالاری، استراتژی‌ها، محصولات و فرهنگ های خود را با شرایط در حال تغییر وفق می‌دهند تا بتوانند از دست ضربه‌های سهمگین نیروهای ناشناخته جان سالم به در ببرند و در برابر نیروهای بنیان کن رقابت تاب بیاورند.

فناوری اطلاعات و جهانی شدن تجارت تغییرات خارجی هستند که جامعه و سازمان‌های کنونی را متحول می‌سازند. در یک نقشه سیاسی مرزهای بین شرکت‌ها مشخص است ولی در یک نقشه رقابتی شاهد جریان واقعی فعالیت های دائمی مالی و صنعتی می‌باشیم و این محصولات تا حد زیادی محو شده اند. سرعت سرسام‌آور اطلاعات موجب از بین رفتن مرزهای ملی شده است. به گونه‌ای که در سراسر دنیا مردم می‌توانند نظاره‌گر شیوه زندگی دیگران باشند. مسافرت خارج بسیار افزایش یافته است. سالانه بیش از ۱۰ میلیون ژاپنی به مسافرت می‌روند. نرخ مهاجرت‌ افزایش یافته است. آلمانی‌ها به انگلستان و مکزیکی‌ها به ایالات متحده آمریکا مهاجرت می‌کنند. همانگونه که دیدگاه جهانی نشان می‌دهد شرکت‌های آمریکایی در بسیاری از صنایع در برابر مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ رقیبان بسیار سر سختی قرار گرفته‌اند. پدیده‌هایی مانند شهروندان جهانی رقبا و مشتریان جهانی عرضه‌کنندگان و توزیع‌کنندگان جهانی باعث شدند که ما در دنیای بدون مرز زندگی کنیم.

نیاز به سازش در برابر تغییرات باعث شده است که شرکت‌ها از نظر مدیریت استراتژیک پرسش‌های زیر را مطرح کنند: ما در آینده به چه کاری و فعالیت این شکل خواهیم بود؟ آیا ما در رشته زمینه‌ای درستی کار می‌کنیم؟ آیا ما باید شکل سازمان و فعالیت‌های خود را تغییر دهیم؟ چه رقبای دیگری وارد این صنعت خواهند شد؟ چه استراتژی‌هایی را باید به اجرا درآوریم؟ مشتریان ما چگونه تغییر می‌کنند؟ آیا فناوری‌های جدیدی ارائه می‌شوند که بتوانند ما را از صحنه فعالیت خارج کنند؟

پاسخ درست به پرسش های بالا منوط به ساختار صحیح مدیریت استراتژیک یک سازمان است که می‌تواند موجب رشد روزافزون موفقیت آن شود.

فرآیند مدیریت استراتژیک؛ مراحل و میزان اهمیت

فرآیند مدیریت استراتژیک؛ مراحل و میزان اهمیت

مدیریت استراتژیک به شاخه‌ای از مدیریت گفته می‌شود که با اهداف استراتژیک یک سازمان سروکار دارد. مدیریت استراتژیک شامل توسعه چشم انداز سازمان، ترسیم اهداف عملیاتی آن و تدوین و اجرای استراتژی‌های سازمان می باشد. همۀ این موارد در چارچوبی به نام فرآیند مدیریت استراتژیک قرار می گیرند تا هدفمند به سرانجام برسند.

فلسفه فرآیند مدیریت استراتژیک

  • فرهنگ سازمانی
  • میزان تسلط بر بازار
  • سبک رهبری
  • تجربه سازمان در ایجاد و اجرای مدیریت استراتژیک
  • ماهیت صنعت و نحوه رقابت

چرا فرآیند در این جریان مهم است؟

  1. به عنوان مرجع تصمیمات مهم سازمان عمل می‌کند.
  2. فرآیند مدیریت استراتژیک شامل فرمول سازی اهداف سازمان، تعیین اهداف واقع بینانه و قابل دستیابی و اطمینان از همسو بودن همه آن‌ها با چشم انداز شرکت است.
  3. با فرآیند مدیریت استراتژی، سازمان می‌تواند اقدامات رقبا را در مقابل روند بازار تجزیه و تحلیل کند و مراحلی که باید برای رقابت و موفقیت در بازار برداشته شوند را ارائه دهد.
  4. آماده سازی سازمان برای هرگونه چالش احتمالی و كشف فرصت‌های احتمالی كه کسب و کار باید در آن پیشگام باشد. مراحل مدیریت استراتژیک همچنین شامل شناسایی بهترین راه‌های غلبه بر چالش‌ها و بهره برداری از فرصت‌های جدید است.
  5. اطمینان از اینکه سازمان‌ها در یک فضای پویا با رقابت سالم کنار می‌آیند و در یک بازار نامطمئن به بقای خود ادامه می‌دهند.
  6. به شناسایی و به حداکثر رساندن مزایای رقابتی و صلاحیت‌های اصلی سازمان کمک کند. در حقیقت، کلیه افراد مشغول در سازمان مسئول بقاء و رشد کسب و کار در آینده هستند.

مراحل فرآیند

این روند برای موفقیت همۀ سازمان‌ها چه تجاری و چه غیر تجاری ضروری است. این مهم نه تنها فرآیندی را برای رسیدن به اهداف مشخص می‌کند بلکه یک بستر ارتباطی برای هدایت و اطلاع رسانی به ذینفعان نیز ایجاد خواهد کرد. هیچ عصای جادویی برای مدیران و رهبران سازمان‌ها در دسترس نیست! آن‌ها باید به مدیریت فرآیندها اعتماد کنند تا خطر شکست را به حداقل برسانند. فرآیند مدیریت استراتژیک در واقع یک چارچوب ساختاری برای هدف گذاری و اجرای استراتژیک است. این مقوله یک چک لیست ساختار یافته‌ای به مدیران ارائه می‌دهد که دارای پنج عنصر اصلی به شرح زیر هستند:

1. هویت سازی

هویت سازی عبارت است از بیان دیدگاه یا مأموریت و ارزش‌های اصلی سازمان! هویت سازی به شما این امکان را می‌دهد تا هویت، شخصیت و رفتار سازمان را توصیف کنید. این امر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است زیرا هویتی ایجاد می‌کند که مشتریان، کارکنان و سایر سهامداران می‌خواهند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند. برخی از سازمان‌ها ممکن است استدلال کنند که فرآیند شناسایی چشم انداز و مأموریت باید دو مرحله مجزا داشته باشند. اما ما معتقدیم که این کار فقط روند کار را پیچیده می‌کند و ارزش واقعی ندارد. یک مأموریت یا چشم انداز تنها چیزی است که باید ماهیت سازمان را مشخص کند.

2. تحلیل استراتژیک

  • تجزیه و تحلیل PESTLE (ماکرو)
  • Porter’s Five Force (میکرو)
  • SWOT

3. هدف گذاری استراتژیک

  • سهامداران
  • قانون گذاری
  • رقابت جدید
  • ماندگاری

4. تدوین استراتژی

  • امور مالی (بودجه)
  • زمان
  • کارکنان
  • تجهیزات یا منابع دیگر

5. اجرای استراتژی

اجرای استراتژی فرآیندی است که استراتژی‌ها را به عمل تبدیل می‌کند. این جایی است که تاکتیک‌ها ظاهر می‌شوند و اطمینان می‌دهند که هر مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ فرد در سازمان دقیقاً می‌داند که چه کاری باید انجام دهد و چرا این کار را انجام می‌دهد. این مرحله از فرآیند مدیریت استراتژیک، برنامه‌ها را به قطعات کوچک‌تری تقسیم می‌کند که می‌تواند به صورت مکرر معمولاً هر سه ماه یکبار بررسی شوند. مدیران و کارکنان سهم مهمی در این فرآیند خواهند داشت زیرا اهداف سازمانی و فردی و برنامه‌های توسعه کسب و کار از اهمیت بالاتری برای کلیه افراد مشغول در سازمان برخوردار هستند.

کلام آخر

در روند برنامه ریزی، استفاده از فرآیند مدیریت استراتژیک امری حیاتی است. این مهم می‌تواند به معنای تجویز (تصمیم گیری در مورد یک مدل خاص تجاری از همان ابتدا) یا ظهور یک مدل باشد. ما همچنین معتقدیم که ممکن است سازمان‌ها پس از اتمام مرحله تجزیه و تحلیل در مورد هویت خود تصمیم بگیرند. در هر صورت، فرآیند مدیریت استراتژیک امری ضروری برای سازمان‌ها جهت بررسی و اجرای امور برای رسیدن به اهداف آن سازمان می باشد.

مدیریت استراتژیک و طرح استراتژیک

از موارد مهمی که سازمان‌ها باید از تعاریف آنها به خوبی آگاه باشند، مدیریت و طرح استراتژیک است.

از موارد مهمی که سازمان‌ها باید از تعاریف آنها به خوبی آگاه باشند، مدیریت و طرح استراتژیک است. در رابطه با این طرح موارد مختلفی وجود دارد که نیازمند توجه ویژه‌ای است. هر سازمانی برای اینکه بتواند کارهای خود را به خوبی پیش ببرد، نیاز به یک سری از ضرورت‌ها دارد که از مهم‌ترین آنها می‌توانیم به برنامه ریزی، تفکر و در نهایت مدیریت استراتژیک اشاره داشته باشیم. در ادامه مطلب به صورت کامل‌تر مدیریت و طرح استراتژیک را برای شما توضیح خواهیم داد. پس تا انتهای مطلب همراه ما باشید.

با تعریف دقیق اصلی مدیریت و طرح استراتژیک آشنا شوید

قبل از اینکه وارد مبحث اصلی شویم و هدف از مدیریت استراتژیک را برای شما بیان کنیم، نیاز است تا با تعریف کلی این اصطلاح آشنا شوید. مدیریت استراتژیک تحت عنوان مدیریت راهبردی نیز شناخته شده است. این فرآیند به تجزیه و تحلیلی مسائلی می‌پردازد که در یک سازمان بسیار حائز اهمیت هستند.

در طرح استراتژیک شما از یک سری راهکارها و پیشنهادها استفاده می‌کنید تا از طریق آنها بتوانید به سمت اهداف و مسیر مشخص شده خود در حرکت باشید. در واقع این راهکارها به منظور رسیدن شما به موفقیت باید مورد استفاده قرار بگیرند. همچنین می‌توانیم اینطور بیان کنیم که طرح و مدیریت استراتژیک به شما کمک می‌کنند تا به جواب چندین سؤال اساسی دست پیدا کنید. از جمله این سوالات می‌توانیم گزینه‌های زیر را نام ببریم:

با مدیریت استراتژیک رصد محیطی داشته باشید

یک شرکت باید بتواند با برنامه ریزی درست و اساسی یک عملکرد بلند مدت را برای خود تعیین کند و در این راه مدیریت استراتژیک می‌تواند بسیار کمک کننده باشد. مدیریت استراتژیک می‌تواند به شما کمک کند تا یک رصد محیطی را داشته باشید؛ این رصد محیطی می‌تواند داخلی و خارجی باشد. علاوه بر آن، در موارد زیر به شما یاری خواهد رساند:

پس در صورتی که آگاهی کامل از طرح استراتژیک داشته باشید، می‌توانید تهدیدهای خارجی را شناسایی کنید و از آنها به عنوان یک فرصت برای رشد و پیشرفت سازمان و شرکت خود بهره ببرید. شایان ذکر است که از مدیریت استراتژیک تحت عناوین دیگری نیز یاد می‌شود که قدیمی‌ترین آنها سیاست کسب و کار است. موضوعات مختلفی وجود دارند که در رابطه با مدیریت استراتژیک مطرح می‌شوند. هر کدام از این موضوعات درجه خاصی از اهمیت را به خود اختصاص داده‌اند که از مهم‌ترین آنها می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

تعریف علمی مدیریت استراتژیک از دیدگاه استراتژیست‌های بزرگ

علاوه بر تعاریف عمومی که در رابطه با مدیریت و طرح استراتژیک وجود دارند، یک سری از تعاریف نیز هستند که توسط استراتژیست‌های بزرگ مطرح شده‌اند.

  • به عنوان مثال دیدگاه کارپنتر و ساندرز در رابطه با مدیریت استراتژیک این است:

یک فرآیند که در آن سازمان این وظیفه را بر عهده دارد تا تدوین و اجرای استراتژی‌ها را به خوبی مدیریت کند.

  • این در حالی است که دیدگاه رابینز و کولتر مجزا بوده و این عقیده را به همراه دارند:

استراتژی‌های یک سازمان باید توسعه پیدا کنند. مدیران سازمان با کمک مدیریت استراتژیک این کار را انجام می دهند.

  • پیرس و رابینسون نیز تعریف زیر را ارائه داده اند:

برنامه‌های طراحی شده که اجرا و تدوین شده‌اند، نتایجی را با خود به همراه دارند که شامل مجموعه‌ای از اقدامات و تصمیمات هستند. این نتایج برای رسیدن به اهداف تعیین شده سازمان هستند.

  • دیدگاه مالحی، فریناز و فینلی درباره مدیریت و طرح استراتژیک به شکل زیر است:

فرآیندی که در آن جهت‌گیری‌های طولانی مدت یک سازمان تنظیم می‌شوند، مدیریت استراتژیک نام دارد.

تاریخچه مدیریت و طرح استراتژیک

حالا که با تعاریف مرتبط با مدیریت استراتژیک آشنا شدید، بد نیست نگاهی نیز به تاریخچه آن داشته باشیم تا بتوانید اطلاعات کاملی را درباره آن به دس ت بیاورید . مدیریت استراتژیک دارای یک سری از مراحل بوده که برای رسیدن به تکامل ضروری هستند. در این راه مفاهیم و تکنیک‌های گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرند. تمامی مراحل تکامل این امر توسط شرکت‌های گوناگونی همچون جنرال الکتریک (GE) و گروه مشاور بوستون (BCG) به توسعه رسیده‌اند.

به تدریج برای اینکه این مفاهیم گسترش پیدا کنند، متخصصان فعالیت‌های تجاری را آغاز و همچنین محققان دانشگاهی نیز شروع به فعالیت کرده‌اند. مدیریت استراتژیک توسط شرکت‌ها و سازمان‌های مختلفی مورد استفاده قرار گرفت. شرکت‌های مادر تخصصی و در کنار آن هلدینگ‌های تجاری از اصلی‌ترین گروه‌هایی بودند که از طرح استراتژیک نهایت بهره را بردند.

دلایل مختلفی وجود داشت که به مرور مدیران به سمت بهره‌مندی از این مدیریت تمایل پیدا کرده‌اند. از این دلایل می‌توانیم به جلوگیری یا کاهش خطاها، اشتباهات پرهزینه و بحران‌های اقتصادی اشاره داشته باشیم. با در نظر گرفتن تمامی این‌ها مدیران می‌خواهند خودشان را در عرصه رقابتی نگه دارند؛ پس به مدیریت‌های استراتژیکی نیاز خواهند داشت. مدیریت و طرح استراتژیک دارای مراحل چهارگانه است که اگر سازمان‌ها از آنها پیروی کنند، می‌توانند به تکامل دست پیدا کنند. این مراحل چهارگانه گزینه‌های زیر را به خود اختصاص داده‌اند:

  • برنامه ریزی مدیریت استراتژیک مبتنی بر پایه های مالی

اولین مرحله از مراحل چهارگانه برنامه ریزی مبتنی بر پایه‌های مالی است. موارد مختلفی وجود دارند که باعث می‌شوند مدیران یک سازمان به صورت جدی به برنامه ریزی بپردازند. درخواست برای پیش بینی بودجه آینده نمونه‌ای از این موارد است. پروژه‌ها غالباً از طریق راه‌های مختلفی پیشنهاد داده می‌شوند. اطلاعاتی وجود دارند که بخش اعظمی از آنها از محیط داخلی تأمین می‌شوند. همچنین یک سری از تجزیه و تحلیل‌های ناچیز اتفاق می‌افتد. تمامی این‌ها باعث می‌شوند تا پروژه‌های گوناگونی پیشنهاد داده شوند. در قسمت فروش نیروهای مختلفی به کار گرفته می‌شوند و آنها نیز تنها قابلیت به دست آوردن اطلاعات بسیار کمی را دارند.

در واقع این روش، در بین برنامه‌ریزی‌های عملیاتی بسیار ساده جای می‌گیرد و نمی‌توانیم بگوییم که بخشی از مدیریت استراتژیک است. همچنین این کار مستلزم صرف وقت و زمان زیادی است. زمانی که از این نوع برنامه‌ریزی استفاده می‌شود، نیاز است تا فعالیت‌های اساسی شرکت به مدت چند هفته معلق شده باقی بماند. در این چند هفته مدیران در تلاش هستند تا بتوانند تعداد زیادی ایده را برای بودجه پیشنهادی مطرح و ارائه دهند. افق زمانی این برنامه‌ریزی معمولاً در بازه‌های یک ساله است و به صورت بلند مدت به هیچ عنوان پیشنهاد نمی‌شود.

  • برنامه ریزی مدیریت استراتژیک مبتنی بر پیش بینی

گاهی اوقات برنامه‌ریزی‌های مالی یکساله جوابگو نبوده و مدیران تلاش می‌کنند تا از برنامه‌های استراتژیکی 5 ساله بهره ببرند. در این شرایط آنها باید به بررسی پیشنهاداتی بپردازند که پروسه انجام آنها بیشتر از یک سال به درازا می‌انجامد. در این روش تنها اطلاعات داخلی کارساز نبوده و مدیران سعی می کنند با توجه به محیط داده های مختلفی را جمع آوری کنند. این اطلاعات می‌توانند به صورت موقتی و ویژه جمع آوری شوند و سپس با توجه برنامه ریزی بلند مدت از آنها بهره برده شود.

انجام این روش نیز زمان زیادی را طلب می‌کند؛ به گونه‌ای که انجام دهنده باید حدود یک ماه را صرف انجام این کار کند. گاهی اوقات مدیران ممکن است رقابت زیادی را بر سر کسب سهم بیشتر از خود نشان دهند. این امر باعث می‌شود تا برنامه‌ریزی مدیریت استراتژیک یک روند به شدت سیاسی را در پیش بگیرد و برای اینکه پیشنهادات ارزیابی شوند، به برگزاری جلسات متعدد نیاز باشد. این جلسات نیز غالباً طولانی هستند. افق زمانی که این روش از مدیریت و طرح استراتژیک به خود اختصاص داده، سه تا پنج سال است.

  • برنامه ریزی مدیریت استراتژیک با گرایش به محیط خارجی

مرحله سومی که برای رسیدن به تکامل نیاز است، گرایشی بوده که به محیط خارجی وجود دارد. همین موضوع باعث می‌شود تا دیگر برنامه‌های پنج ساله کاری از پیش نبرند. سیاست‌های کاری مدیران می‌توانند تمامی برنامه‌های پنج ساله را خنثی کنند. بر اساس این موارد نیاز است تا کنترل فرآیند استراتژیک را به دست گرفت. این کنترل باعث می‌شود تا مدیران تا حدودی از مشکلات پیش رو دور باشند. با این مرحله از تکامل، شرکت‌ها اهداف مختلفی را در سر دارند. شرکت‌ها با کمک تفکر استراتژیک می‌توانند به تغییرات محیطی و همچنین شرایط در حال تغییر پاسخ بیشتری را بدهند. در نهایت رقابت‌ها نیز افزایش پیدا می‌کنند.

برنامه‌ریزی‌هایی که در این بخش انجام می‌شوند، خارج از حیطه مدیران پایین رده بوده و وظیفه انجام آن را ستاد برنامه ریزی برعهده می‌گیرد. مشاورانی که در سازمان مشغول به فعالیت هستند این توانایی را دارند تا به ارائه تکنیک‌های پیشرفته و نوآورانه‌ای بپردازند. سپس ستاد برنامه‌ریزی سعی می‌کند تا این پیشنهادات را به منظور گردآوری اطلاعات گوناگون و همچنین پیش بینی روندهای آتی پروژهی به کار گیرد.

این برنامه‌ها سالانه یک بار مورد بازبینی قرار می‌گیرند. اعضای کلیدی ستاد برنامه‌ریزی مسئول انجام این کار هستند. این کار از آن جهت انجام می‌شود تا برنامه استراتژیک که در حال حاضر وجود دارد، به روز و ارزیابی شود. تاکیدی که این برنامه ریزی و طرح استراتژیک دارد، بر تدوین استراتژی است. مباحثی که در ارتباط با اجرای استراتژی‌ها هستند، معمولا توسط مدیران رده پایین‌تر انجام می‌شود. مدیریت ارشد یک سازمان نیز با توجه به بازه اطلاعاتی که دارد، برنامه های پنج سال را تهیه و توسعه می دهد.

  • جاری سازی تفکر استراتژیک در تمامی سطوح

آخرین مرحله از تکامل مدیریت و طرح استراتژیک جاری سازی تفکرات استراتژیک در تمامی سطوح موجود است. اگر بخواهیم موضوع مدیریت استراتژیک را بیشتر درک کنیم، می‌توانیم اینطور بگوییم که برنامه ریزی‌های استراتژیک اگر توسط مدیران سطح مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ پایین هم نظردهی نشود، در آن صورت بی‌ارزش تلقی می‌شود. با توجه به این موضوع می‌توانیم بفهمیم که مدیریت ارشد در کنار گروه‌های برنامه ریزی، کارهای مختلفی را به سرانجام می‌رسانند.

گروه‌های برنامه‌ریزی در تلاش هستند تا با کمک یکپارچه‌سازی و توسعه داده‌ها به برنامه‌های مدیریت استراتژیک و همچنین اهداف اساسی دست پیدا کنند. مدیریت و طرح استراتژیک می‌توانند جزئیات کارهای مختلفی از جمله اجرا، ارزیابی و کنترل را تحت تسلط خود در بیاورند. این افراد تلاش نمی‌کنند تا آینده را پیش بینی کنند، بلکه تمرکز و تاکید اساسی آنها بر روی سناریوهای پیش رو است. در مراحل قبلی که برنامه‌های استراتژیک پنج ساله تنها در مدت زمان یک سال جمع آوری می‌شدند، حالا جای خود را با جاری سازی تفکر استراتژیک در همه سطح ها عوض کرده‌اند.

تفاوت‌های مرحله چهارم تکامل مدیریت و طرح استراتژیک با سایر مراحل رشد

در این مرحله اطلاعات استراتژیک تنها در اختیار مدیریت ارشد قرار نمی‌گیرند، بلکه از طرق مختلف همچون شبکه‌های اجتماعی، شبکه‌های محلی و به طور کلی بستر اینترنت به دست تمامی سازمان می‌رسند. در این مرحله دیگر نیازی نیست تا یک ستاد عظیم که متمرکز بر برنامه ریزی است تشکیل شود؛ چرا که مشاوران برنامه ریزی (هم داخلی و هم خارجی) در دسترس قرار می‌گیرند و هدف آنها نیز کمک کردن به بحث‌هایی است که در ارتباط با طرح های استراتژی هستند.مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟

استراتژی‌هایی که انتخاب می‌شوند، ممکن است از هر جای مختلف سازمان مطرح شده باشند ولی برنامه ریزی مدیریت استراتژیک حتما باید توسط مدیریت ارشد استارت زده شود. اگر بخواهیم به این قضیه به طور معمول نگاهی داشته باشیم، برنامه ریزی حالتی تعاملی داشته و بین چند سطح محدود از سازمان انجام می‌شود. در نهایت به منظور پیاده سازی مدیریت استراتژیک نیاز است تا تمامی سازمان با یک دیگر مشارکت و تعامل داشته باشند.

اصلی ترین تعریفی که استراتژی دارد

اولین گروهی که از کلمه استراتژی استفاده کردند، یونانی‌ها بودند. تدوین برنامه جنگی توسط ژنرال‌ها تحت عنوان استراتژی شناخته شده بود. همچنین استراتژی را می‌توان یک نقشه به حساب آوریم که به منظور رسیدن به عمل یا هدف مورد استفاده قرار می‌گیرد. آگاه نبودن از مسیری که در آن در حرکت هستیم، به این معنا است که دیگر هیچ فرقی ندارد چه راهی را دنبال کنیم. در نگاهی دیگر استراتژی را می‌توانیم به چشم یک برنامه جامع نگاه کنیم که این توانایی را دارد تا به تعیین جهت گیری‌های عمده سازمان بپردازد. همچنین رهنمودهایی را ارائه می‌دهد که به منظور تخصیص منابع در رسیدن به اهداف بلند مدت ضروری و مورد نیاز هستند.

استراتژی می‌تواند یک الگو برای تصمیم‌هایی باشد که در سازمان گرفته می‌شود. این تصمیم‌ها می‌توانند شکل دهنده فعالیت‌ها و نتایج باشند. همچنین یک ابزار رقابتی به شمار می‌روند. در مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ صورتی که راهبردها نامناسب باشند، یک ضعف بزرگ برای سازمان خواهند بود. با تعاریفی که از استراتژی داشتیم، می‌توانیم به موارد زیر دست پیدا کنیم:

مفهوم استراتژی

استراتژی های تقسیم بندی بازار و انتخاب بازار هدف

نقش آموزش در ارتقای بهره وری نیروی انسانی در سازمانها

تأثیر ارتباطات بین فردی در سازمان

چگونه مشتری مداری کنیم ؟ (تعریف، مثال ها و مهارت ها)

انواع سبک های مدیریتی در سازمان

چگونه به کارکنان انگیزه بدهیم؟ (10 راهکار اجرایی)

در مقاله مفهوم استراتژی می خوانید:

مثال هایی برای درک بهتر مفهوم استراتژی

در این مقاله از مدیران نواندیش؛ به مثال‌هایی برای درک بهتر مفهوم استراتژی می‌پردازیم. استراتژی یکی از اصول اصلی مدیریت میباشد. که واژگان، ابزار و متخصصان مربوط به خودش را دارد. در دوره تغییرات سریع امروز، درک ما به توسعه و اجرای استراتژی سازمان‌ها باید همانند همه مسائل دیگر در مدیریت تکامل یابد.

هدف از این مقاله کمک به درک مفهوم استراتژی و برخی از واژگان کلیدی آنست که به شما پیشنهاد می‌دهیم حتماً این مقاله را بخوانید.

درک بهتر مفهوم استراتژی

استراتژی به چه معنی نمی‌باشد:

در خیلی از سازمان‌های بزرگ دنیا استراتژی یک اصطلاح و مفهوم میباشد که به‌طور درست اعمال نمی‌شود.

  • “رشد” یک استراتژی نیست. رشد یک نتیجه است. “استراتژی ما ساده میباشد. ما می‌خواهیم در سه سال آینده 20% رشد داشته باشیم” این قطعاً یک استراتژی نیست. اهداف عالی و اعداد مانند “طی 5 سال آینده ما از 1000 مشتری به 10000 مشتری خواهیم رسید” یا “ما از 10% سهم بازار به 40% خواهیم رسید” استراتژی نیست.
  • بیانیه مأموریت سازمان استراتژی نیست. جهت آشنایی با مأموریت سازمان می‌توانید به مقاله “چگونه یک بیانیه مأموریت و چشم‌انداز قانع‌کننده بنویسیم؟”
  • مراجعه کنید. اگرچه معمولاً یکی از عوامل انتخاب استراتژی می‌باشد.
  • ضرورتی ندارد که استراتژی حتماً جدید بوده و یا قبلاً انجام‌نشده باشد. این طرز فکر که باید نو باشد یک تفکر اشتباه است.

مثال هایی برای درک بهتر مفهوم استراتژی

درک استراتژی با مثالی از رستوران موردعلاقه

رستوران محبوب خودتان را مجسم کنید. جایی که خودتان یا عزیزانتان به آنجا می‌روید. سالگردهای مهم خودرا در آنجا جشن می‌گیرید، یا قرارهای ملاقات خودرا در آنجا می‌گذارید. صرف‌نظر محل قرارگیری، برای انتخاب رستوران موردعلاقه خود، موارد کلیدی خاصی ازجمله موارد زیر را بررسی می‌کنید:

  • منو غذا شامل سبک تهیه غذاها و غذاهای خاص و ویژه
  • مشتریان رستوران
  • قیمت گذاری غذاها
  • محل قرارگیری رستوران
  • محیط داخلی رستوران ازجمله دکور، نور و روشنایی، سطح سر و صدا و دمای محیط آن
  • تجربه‌ی رستوران، ازجمله نحوه برخورد، تن صدا و رفتار مسئولین و میزبانان

موارد ذکرشده بر استراتژی رستوران تأثیر مستقیم دارد. ازآنجایی‌که برای شما به‌عنوان مشتری گزینه‌های زیادی مثل خوردن غذا در منزل، در رستوران‌های بین راهی، رستوران‌های زنجیره‌ای و یا فست فود ها وجود دارد. مالک رستوران موردنظر باید تصمیم گیری‌های خودرا بر اساس مشتری‌های هدف خود با توجه به اینکه می‌خواهد به نسبت رقبا منحصربه‌فرد باشد، انجام دهد.

این تصمیم گیری بر اساس بایدها و نبایدهاست که به معنی تمرکز بر مخاطبین خاص برای تعریف استراتژی می‌باشد. برای سازمان‌ها نیز به همین شکل است. یک رستوران سطح بالا و مستقل، مشتریانی را انتخاب می‌کند که به دنبال صرف غذا در محیطی خاص هستند و هرگز از تخفیفات برای جلب مشتری استفاده نمی‌کند. قیمت گذاری منو، استراتژی اصلی و مخاطبین رستوران را مشخص میکند.

استراتژی چیست و چه نتایجی به همراه دارد؟

  • مشخص می‌کند که سازمان چگونه مشتریان خودرا پیداکرده و آنها را حفظ می‌کند.
  • مشخص می‌کند که چگونه در ذهن مشتریان خودتان به نسبت رقبا متفاوت جلوه می‌کنید.
  • مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ در جهت ایجاد مزیت رقابتی به نسبت رقبا برای مشتریان هدف می‌باشد.
  • توضیح می‌دهد که سازمان شما چگونه در رقابت با رقبا عمل خواهد کرد و برنده خواهد شد.
  • توضیح می‌دهد که کسب درآمد سازمان شما به چه شکل هست.
  • یک استراتژی مشخص، فیلتری برای تصمیمات در سازمان میباشد. مشخص میکند که چه‌کاری باید و چه‌کاری نباید انجام شود.
  • یک استراتژی مشخص، یک کتاب راهنما در جهت، سرمایه گذاری ‌ها، اهداف و اقدامات برای تمام افراد داخل سازمان است.

کتاب ” استراتژی خوب/استراتژی بد: تفاوت و اهمیت آنها ” نوشته ریچارد رومت، یک کتاب عالی در مورد استراژی می‌باشد که به همه مدیران توصیه می‌شود آن را بخوانند، در این کتاب با توضیحی ساده اجزای یک استراتژی خوب را توضیح می‌دهد.

اجزای استراتژی خوب شامل:

1- تشخیص

یک ارزیابی و توضیح روشن از وضعیت موجود. تصور کنید از چندین بیماری رنج می‌برید و به دکتر مراجعه می‌کنید. پزشک قبل از تشخیص قطعی بیماری و انتخاب راه درمان زمانی را برای ارزیابی و بررسی عوامل مختلف در شما صرف خواهد کرد.

مانند همین امر در سازمان‌ها نیز اتفاق می‌افتد، یک تیم جهت ارزیابی و توصیف وضعیت فعلی سازمان و آینده‌ی مورد انتظار در بازار تشکیل می‌شود.

2- رویکرد کلی

بر اساس مثال پزشک، پس از اتمام تشخیص، دکتر روش کلی برای مقابله با بیماری‌های شما پیشنهاد می‌دهد. در سازمان نیز همین کار را با استراتژی انجام می‌دهیم. پس از ارزیابی بازار، مشتریان و وضعیت فعلی سازمان، باید یک رویکرد کلی تعریف کرده که مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ به برنده شدن در رقابت در بازار هدف با مشتری‌های خاص، کمک کند.

3- اقدامات منسجم

در مثال پزشک، درمان شما شامل مجموعه‌ای از مراحل خاص و یا اقدامات طراحی شده متناسب با بیماری شما برای درمان و یا کاهش حداقلی آنست. در سازمان نیز، اقدامات خاص و هماهنگ شده لازم در جهت پیاده سازی رویکرد تعریف شده انجام می‌گیرد.

توضیح این مطلب ساده میباشد. اما توسعه و اجرای یک استراتژی به‌هیچ‌وجه ساده نخاهد بود. نیاز به دانش و تجربه فراوان داردکه عمدتاً توسط مدیران، مشاوران و دانشگاهیان مورد بحث قرار می‌گیرد. اما به علت سخت و حساس بودن این موضوع ضرورتی ندارد از آن دوری‌کنید. برعکس، مدیران و رهبران موفق دنیا تلاش می‌کنند تا استراتژی مناسب سازمان خود را ایجاد کرده و همواره درراه بهبود آن می‌کوشند. در این مسیر نیز می‌توانید از راهنمایی، توصیه‌ها و تجارب مشاوران مجموعه مدیران نواندیش استفاده کرده و بهترین و مناسب‌ترین استراتژی را برای سازمان خود تدوین نمایید.

مدیریت استراتژیک چیست [تعریف، کاربرد، مراحل]

مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک شامل تدوین و پیاده سازی اهداف اصل و ابتکار عملهای اتخاذ شده توسط مدیران ارشد سازمان می باشد که با در نظر گرفتن منابع و ارزیابی محیط داخل و خارج سازمان صورت می پذیرد.

مدیریت استراتژیک یک مسیر کلی برای شرکت ایجاد می کند و شامل مشخص کردن اهداف سازمان ، ایجاد خط مشی ها و برنامه ها برای رسیدن به این اهداف و تخصیص منابع برای پیاده سازی این برنامه ها میشود.

مدلهای زیادی در زمینه مدیریت استراتژیک توسط متخصصین در وادی عمل و نظریه ایجاد شده اند که شامل برنامه ها ، اهداف ، خط مشی ها برای دستیابی به نتایج می شوند.

ذات مدیریت استراتژیک ایستا نیست بلکه اکثر دیدگاهها شامل چرخه های بازخوردی برای شکل دهی استراتژی های آتی می شوند.

مایکل پورتر سه اصل بنیادی استراتژی را اینچنین بیان می کند:

  • ایجاد یک موقعیت یکتا و باارزش در بازار
  • سبک سنگین کردن پیرامون آنچه که نباید انجام داد.
  • ایجاد تناسب بین فعالیت های شرکت با یک دیگر برای حمایت از استراتژی انتخابی

استراتژی شرکت : شامل پاسخ به یک سوال کلیدی درباره منظر پورتفولیو می شود.

استراتژی کسب و کار به دنبال پاسخ به این سوال است که : چگونه باید در کسب و کار رقابت کنیم.

برنامه ریزی و تفکر استراتژیک

مدیریت استراتژیک شامل دو مفهوم مرتبط تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک می شود. برنامه ریزی استراتژیک به شکل ذاتی تحلیلی است و با رویه های فرموله شده به تهیه داده و تحلیل آنها به منظور استفاده در تفکر استراتژیک می پردازد. ترکیب این اطلاعات در تفکر استراتژیک به خلق استراتژی خواهد انجامید. به بیان دیگر برنامه ریزی استراتژیک حول تفکر شکل می گیرد.

مفاهیم مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک از سالهای ۱۹۶۰ تا به امروز با تکامل روبه رو بوده است. در طول این دوران گستره ای از چارچوب ها و مفاهیم در این زمینه به منظور فرموله کردن آن ایجاد گردید.

تحلیل موقعیت SWOT

یکی از مشهورترین و فریبنده ترین روشهای مورد استفاده در مدیریت استراتژیک. این روش در سالهای ۱۹۶۰ به کار گرفته شد. در اینجا چند عامل به طور همزمان بررسی می شوند:

  • قوتهای شرکت
  • ضعف های شرکت
  • تهدیدهای محیط
  • فرصت های محیط

همانطور که مشخص است دو مورد اول مربوط به بررسی داخلی و دو مورد دوم مربوط به محیط خارجی سازمان می شوند. در بحث های بعدی درباره این مدل بیشتر صحبت خواهیم کرد.

نکته مهم اینکه مدل تحلیل موقعیت یک مدل به ظاهر آسان و در عمل بسیار سخت می باشد. درک واقعی شرایط احتیاج به کشف حقیقت دارد که می تواند در پس بسیاری از خطاهای شناختی مدفون شده باشد.

دکتر مهدی جباریان

ساختار صنعت و سودآوری – مدل ۵ عاملی

پوتر یک چارچوب ایجاد کرد که با استفاده از آن به تحلیل صنعت پرداخته شود. در تحلیل ۵ نیروی پورتر وی به ۵ عامل را مشخص نمود که به ساختار صنعت یا محیط نزدیک شکل می دهند.از این روش برای تحلیل محیط نزدیک در مدیریت استراتژیک استفاده می شود که شامل:

  • قدرت چانه زنی خریداران
  • قدرت چانه زنی تامین کنندگان
  • تهدید تازه واردها به صنعت
  • تهدید جانشین ها
  • رقابت در صنعت می شود.

این پنج عامل به طور کلی میتوانند نشان دهنده میزان سودآوری یک صنعت باشند. همچنین خطوط راهنمایی برای دستیابی به مزیت رقابتی به دست می دهند.

مدیریت استراتژیک - دکتر مهدی جباریان

برنامه ریزی استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک یک سری از ابزارها برای تدوین و پیاده سازی استراتژی در مدیریت استراتژیک را شامل می شود. برنامه ریزی در ذات خود تحلیل می باشد. برنامه ریزی در اینجا شامل مکانیسم های کنترلی ، نیز می گردد. برنامه ریزی استراتژیک رسمیت استراتژی را شکل می دهد. و در واقع کالبد آن است.

ابزارهای اصلی تحلیل در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک:

برخی از مشهورترین روش ها در اینجا به شرح زیر هستند:

  • تحلیل محیط کلان با عنوان PEST : که به بررسی محیط سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فناوری …در آن پرداخته میشود.
  • تحلیل SWOT یا تحلیل موقعیت
  • روش پنج عاملی پورتر

تحلیل محیطی

تدوین استراتژی رقابتی شامل در نظر گرفتن چند عنصر اساسی می شود :

  • قوت ها و ضعف های شرکت
  • ارزشهای شخصی مدیریت و سیستم ارشد سازمان
  • فرصت ها و تهدید های محیطی
  • انتظارات اجتماعی گسترده تر
  • تحلیل محیط کلان

برنامه ریزی سناریو محور

این روش توسط پیتر شوارتز برای روبه رو شدن با حالات مختلف در آینده ارایه گردید. محیط متغیر کسب و کار ارایه یک برنامه برای مواجه شدن با آینده را سخت می کند. در عوض برنامه ریزی بر اساس سناریوهای مختلف در پیش رو این امکان را می دهد که چند وضعیت در نظر گرفته شود.

برخی از برنامه ریزان کسب و کار در این راستا شروع به استفاده از نظریه پیچیدگی در استراتژی نموده اند. پیچیدگی که با شکلی از آشوب همراه می باشد.

باید توجه داشت که پیچیدگی و آشوب به معنای کاملا غیرقابل پیش بینی بودن نیست. بلکه عوامل چندگانه ای هستند که آینده را در تعامل با یکدیگر شکل می دهند.

مدیریت استراتژیک - دکتر مهدی جباریان

پنج مرحله مدیریت استراتژیک

نحوه شکل دهی مراحل مدیریت استراتژیک بستگی زیادی به شرایط کسب و کار ، مرحله بلوغ صنعت و سایر عوامل تاثیرگذار دارد. ما در اینجا یک شکل مرحله بندی برای شفاف سازی بیشتر به شما ارایه می دهیم.

مشخص کردن چشم انداز

هدف از تنظیم اهداف آشکارنمایی چشم انداز کسب و کار می باشد. این مرحله دارای سه جنبه است:

  • تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت.
  • مشخص نمودن فرآیند دستیابی به این اهداف.
  • عملیاتی کردن یا سفارشی کردن فرآیند برای کارکنان ، تقسیم وظایف یا باز تعریف وظیفه ها.

در پایان این مرحله به طور معمول یک بیانیه ماموریت تولید میشود.

جمع آوری و تحلیل اطلاعات

تحلیل یک مرحله کلیدی است چرا که تمام تصمیمات بر اساس این تحلیل ها شکل می گیرند. تحلیل غلط به نتیجه گیری غلط و تصمیمات غلط می انجامد. تمرکز تحلیل بایستی بر درک نیازهای کسب و کار ، راستای استراتژی و ابتکارعمل ها برای رشد کسب و کار استوار باشد.

در مرحله تحلیل باید سعی کنید تحمل فکر کردن و شنیدن حقایق تلخ را داشته باشید. این حقایق تلخ در مورد ضعف ها و تهدید ها هستند که تحلیل را به واقع بینی می رسانند.

دکتر مهدی جباریان

تدوین یک استراتژی

گام اول در تدوین یک استراتژی بازبینی اطلاعات جمع آوری شده در تحلیل است. در اینجا باید در مورد منابع تصمیم گیری کرد. چه منابعی باید در چه جهتی صرف شوند. چه منابعی باید از خارج از سازمان تامین گردند؟اولیت بندی امور سازمان به چه شکل خواهد بود؟ از چه فعالیت هایی باید خارج شویم؟ گزینه های جایگزین کدامند؟ پاسخ دادن به سوالاتی از این دست استراتژی را شکل می دهد.

پیاده سازی استراتژی

پیاده سازی استراتژی موضوعی حیاتی در موفقیت کسب وکار می باشد. ای مرحله را به عنوان قسمت عملی مدیریت استراتژیک می شناسیم. حتی گاها به جراحی های پرهزینه در سازمان نیاز خواهد بود. به طور نمونه شاید حتی نیاز باشد که ساختار سازمان دگرگون گردد.

ارزیابی و کنترل

قسمت جدا نشدنی در مدیریت استراتژیک.. ارزیابی و کنترل با تعیین معیارهایی برای سنجش آغاز می شود. معیارهایی مانند رضایت مشتریان ، سهم بازار ، نرخ فروش ، میزان سود…می توانند به عنوان ابزارهایی برای سنجش میزان دستیابی به اهداف به کار گرفته شوند. یک کارکرد اصلی کنترل بهبود و بازبینی استراتژیهای آتی می باشد.

استراتژی یک فرآگرد است و هیچ گاه چرخه آن از کار نمی افتد.

دکتر مهدی جباریان

کاربرد مدیریت استراتژیک در سازمانها

کاربرد مدیریت استراتژیک در سازمانها در سه سطح معرفی میشود. سطح اول سیاست گذاری های کلان سازمانی است که می تواند به معنای چیستی باشد. در اینجا باید مشخص شود که در چه صنعتی می خواهیم فعالیت کنیم. از کدام بخش باید خارج شد و منابع را در کجا باید متمرکز کرد. در بخش کسب و کار، مزیت رقابتی اهمیت می یابد. در اینجا مدیریت استراتژیک به دنبال چگونگی پیروزی در رقابت است. در سطح عملیاتی نیز از دیدگاه مدیریت استراتژیک برای تعریف کارکرد بخشهایی مانند منابع انسانی، بازاریابی و…برای رسیدن به اهداف و پیروزی در رقابت بهره گرفته میشود.

تفاوت مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک

بدون داشتن برنامه ریزی استراتژیک، بقا و رشد در محیط فوق العاده رقابتی کسب و کار امروزی امکان پذیر نیست. برنامه ریزی استراتژیک فعالیتی است که اهداف را تعیین می کند و با بررسی محیط داخلی و خارجی برای طراحی، پیاده سازی و کنترل استراتژی ها به سوی کسب مزیت رقابتی به پیش میرود. با این همه مفهوم مدیریت استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک یکسان نیست. در ادامه تفاوت این دو اشاره می کنیم:

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا