مبانی تحلیل فنی

الگوهای خطی کلاسیک

انواع کندل

آموزش تحلیل تکنیکال – الگوهای قیمتی

آموزش تحلیل تکنیکال – الگوهای قیمتی – هفت الگوی کلاسیک در بازارهای سرمایه شناسایی شده که به دلیل استفاده زیاد کاربران از آن‌ها از اعتبار بالایی برخوردار هستند، این الگوها در بازار سرمایه به‌راحتی قابل‌تشخیص هستند، ولی لازمه آن شناخت درست و صحیح الگوها است. همچنین این الگوها در تایم فریم‌های (دوره‌های زمانی) مختلفی تشکیل می‌شوند. از بسیاری جهات، الگوهای قیمتی را می‌توان نوع پیچیده‌تری از خطوط روند به شمار آورد. مهم است که قبل از ادامه مبحث الگوهای قیمتی، ابتدا مفاهیمی مانند حمایت و مقاومت، خطوط روند و سایر مفاهیم ابتدایی تحلیل تکنیکال را یاد بگیرید، برای یادگیری مباحث یاد شده می‌توانید مقالات قبلی آموزش تحلیل تکنیکال که توسط آکادمی تخصصی پارسیان بورس تهیه و گردآوری شده است را مطالعه کنید:

در ادامه این مطلب از پارسیان بورس، می‌خواهیم انواع الگوهای قیمتی را بررسی کنیم، پس با ما همراه باشید.

انواع الگوهای قیمتی

الگوهای قیمت به طور کلی به دو نوع ادامه دهنده و بازگشتی تقسیم می‌شوند

  • الگوهای بازگشتی: پس از این الگوها تغییر روند رخ می دهد
  • الگوهای ادامه دهنده: پس از این الگوها نمودار به روند خود ادامه می دهد

حتما بخوانید:

قسمت های قبلی آموزش الگوهای قیمتی:

در این مطلب از مجموعه آموزش بورس به بررسی مفصل الگوی کف و سقف دو قلو و سه قلو می‌پردازیم و در مقالات بعدی به بررسی کامل دیگر الگوهای قیمتی نیز می پردازیم.

سقف دوقلو

این الگو نیز همانند الگوی سرشانه یک الگوی بازگشتی است، برای شناسایی این الگو کافی است الگوی همانند عکس های زیر را در نمودارهای خود پیدا کنیم.

الگوی سقف دوقلو یک الگوی نزولی بازگشتی است که معمولا روی نمودارهای میله‌ای، خطی و نمودارهای شمعی یافت می‌شود. همانطور که از نام آن مشخص است، این الگو از دو قله متوالی تشکیل شده که تقریبا مساوی هم هستند و یک دره متوسط در بین آنها وجود دارد. (سر)

ممکن است انواع مختلفی از این الگو وجود داشته باشد. الگوی کلاسیک سقف دوقلو حتی اگر نشان از تغییراتی بلندمدت نداشته باشد، حداقل یک تغییر متوسط در تغییر روند صعودی به نزولی را خواهد داشت. بسیاری از الگوهای احتمالی سقف دوقلو می‌تواند در طول مسیر صعودی ایجاد گردند اما تا زمانی که حمایت اصلی شکسته نشود، بازگشت قیمت نمی‌تواند مورد تایید قرار گیرد.

همان‌طور که مشاهده می‌کنید، در صورت وجود روند صعودی و ایجاد چنین الگویی، درصورتی‌که سهم از نقطه A به سمت پایین خارج شود و به بیان دیگر خط گردن را با حجم زیاد قطع کند، هدف قیمتی را به‌اندازه فاصله سقف الگو تا خط گردن خواهد داشت.

برای روشن شدن قضیه ما به نکات کلیدی شکل‌گیری الگوی سقف دوقلو اشاره می‌کنیم. این مسئله نیاز به دقت

۱ – روند قبلی: قبل از تشکیل هر الگوی بازگشتی، باید یک روند وجود داشته باشد که بتوان بازگشتی برای آن متصور بود. در مورد سقف دوقلو، باید وجود یک روند صعودی چندماهه قبل از شکل‌گیری الگو وجود داشته باشد.

۲ – اولین قله: اولین سقف (قله) می‌بایست بالاترین قیمت در روند کنونی باشد. در سقف اول به نظر می‌رسد که روند در حال ادامه دادن روند است و هیچ تهدیدی متوجه روند نیست.

۳ – دره: بعد از تشکیل اولین سقف یا قله، یک نزول موقتی در حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد شکل می‌گیرد. حجم معاملات در حین نزول قیمت از سقف اول معمولا ناچیز است. شکل دره بعد از سقف اول می‌تواند گاهی اوقات کمی گرد باشد که نشانه تقاضای ملایم در سهم است.

آموزش تحلیل تکنیکال – الگوهای قیمتی

۴ – دومین قله: بعد از تشکیل دره معمولا حرکت قیمت با حجم کم همراه می‌شود و در محدوده‌ی قیمتی قله قبلی، قیمت با مقاومت مواجه می‌شود و سقف (قله) دوم تشکیل می‌گردد. حتی بعد از مواجه شدن با مقاومت، تشکیل شدن سقف دوقلو در حد احتمال است و الگوی سقف دوقلو هنوز تایید نشده است. دوره زمانی بین دو سقف معمولا ۱ تا ۳ ماهه است ولی می‌تواند از چندهفته تا چندماه متغیر باشد. در تشکیل الگوی سقف دوقلو سقف‌های دقیق ارجحیت دارند ولی تغییر ۳ درصدی قله‌ها نسبت هم نیز قابل قبول است.

۵ – نزول از قله دوم: حتی بعد از نزول قیمت از قله دوم، الگوی سقف دوقلو و تغییر روند هنوز کامل نشده است. شکست حمایت به سمت پایین که قبلا در پایین‌ترین نقطه بین قله‌ها تشکیل شده، الگوی بازگشتی سقف دوقلو را تکمیل می‌کند. این شکست می‌بایست با قدرت و افزایش در حجم معاملات همراه باشد.

۶ – تبدیل حمایت به مقاومت: حمایت شکسته شده تبدیل به مقاومت می‌شود و گاهی اوقات قیمت مجددا به این سطح مقاومت (که قبلا حمایت بوده) اصطلاحا پولبک می‌زند. چنین برگشت‌های موقت و برخورد به مقاومت، معمولا فرصتی برای خروج است.

پارسیان بورس

۸ – هدف قیمت: فاصله بین حمایت شکسته‌شده تا قله‌ی الگو را می‌توان از سطح حمایت رو به پایین محاسبه نمود تا هدف قیمتی این الگو بدست آید. بنابراین هرقدر الگوی تشکیل شده بزرگ‌تر باشد، پتانسیل افت قیمت بیشتری نیز در نزول احتمالی وجود خواهد داشت.

گرچه تشخیص الگوی سقف دوقلو ممکن است به نظر ساده و راحت برسد، اما باید دقت کرد تا موقعیت‌های گمراه‌کننده که شبیه الگوی سقف دوقلو است ما را دچار زیان نکند. قله‌ها در الگوی سقف دوقلو می‌بایست در حدود یک‌ماه از هم فاصله داشته باشند. اگر قله‌ها بسیار به هم نزدیک هستند، ممکن است تنها یک مقاومت موقتی شکل گرفته باشد و روند صعودی به نزولی تبدیل نگردد.
مطمئن شوید که دره بین دو قله حداقل ۱۰ درصد نسبت به سقف پایین‌تر آمده باشد. کاهش کمتر از ۱۰ درصد ممکن است نشانه‌ی افزایش در فشار فروش نباشد. یکی از مهم‌ترین اشتباهاتی که در سقف دوقلو باید از آن اجتناب کنید، اقدام زودهنگام در زمانی است که هنوز تشکیل الگو قطعی نشده است. همواره برای تایید الگو، منتظر شکست حمایت بمانید؛ این شکست باید متقاعدکننده باشد.

آموزش تحلیل تکنیکال – الگوهای قیمتی

برای اطمینان از شکست روند، مانند برخی از افراد می‌توانید این دو قانون را در نظر بگیرید:

اول : ۳ درصد قیمت را در نظر بگیرید و هرگاه حمایتی شکسته شد، تا زمانی که قیمت ۳ درصد از سطح حمایت پایین‌تر نرفته آن شکست را یک شکست قطعی ندانید.
دوم : برای اطمینان از شکست حمایت، قیمت باید حداقل ۳ روز در زیر سطح حمایت باقی بماند. فراموش نکنید روند در جریان است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. این اصل در الگوی سقف دوقلو هم صادق است، بنابراین تا زمانی که حمایت شکسته نشده است، این روند را ادامه‌دار در نظر می‌گیریم.

کف دوقلو

الگوی بازگشتی کف دوقلو یک الگوی صعودی است که معمولا نمودارهای میله‌ای، خطی و شمعی تشخیص داده می‌شود. همانطور که از نام آن مشخص است، الگو از دو دره (کف) متوالی که تقریبا با هم برابرند تشکیل شده است و یک قله متوسط در وسط آنهاست. در نظر داشته باشید، الگوی کف دوقلو روی نمودار نقطه و رقم کاملا متفاوت است و یک الگوی نزولی محسوب می‌شود.

با وجود این که ممکن است استثنا وجود داشته باشید، الگوی کف دوقلو معمولا علامتی از یک تغییر متوسط یا بلندمدت در روند است. اکثر الگوهای احتمالی کف دوقلو می‌توانند در مسیر نزول شکل بگیرند اما تا زمانی که حمایت کلیدی شکسته نشده است، تغییر روند مورد تایید نخواهد بود.
برای کمک به شفاف‌سازی این قضیه، به نکات کلیدی در شکل‌گیری این روند می‌پردازیم و سپس یک مثال می‌آوریم.

۱ – روند قبلی: برای شکل‌گیری هر الگوی بازگشتی کف دوقلو، طبیعتا باید یک روند نزولی قابل توجه و کاملا مشخص وجود داشته باشد. بنابراین وقتی هیچ روندی حاکم نیست نباید اشکال احتمالی را یک الگوی کف دوقلو الگوهای خطی کلاسیک دانست.

۲ – کف (دره) اول: کف اول می‌بایست در پایین‌ترین نقطه روند فعلی باشد. بنابراین، اولین کف به ظاهر یک کف معمولی است و پس از تشکیل کف اول، به نظر می‌رسد که روند نزولی ادامه دارد.

۳ – قله: بعد از تشکیل کف اول، یک قله شکل می‌گیرد که معمولا بین ۱۰ تا ۲۰ درصد از کف فاصله دارد. حجم معاملات در این نقطه معمولا نسبت به کف تشکیل شده، پایین‌تر است. قله برخی اوقات ظاهری تیز و گاهی نیز ظاهر گردمانند دارد؛ قیمت گاهی در نزول کمی تعلل می‌کند که الگوهای خطی کلاسیک نشان از افزایش موقتی تقاضاست ولی این افزایش تقاضا خیلی قدرتمند نیست و سرانجام قیمت نزول می‌کند.

آموزش تحلیل تکنیکال – الگوهای قیمتی

۴ – کف دوم : نزول از سقف معمولا همراه با حجم کمی صورت می‌گیرد و با حمایت تشکیل شده از کف قبلی برخورد می‌کند. واکنش قیمت به حمایت قبلی موردانتظار است اما حتی پس از واکنش قیمت به حمایت، هنوز تشکیل کف دوقلو قطعی نشده است.
بازه زمانی بین دو کف متفاوت است و معمولا بین چندهفته تا ۱ تا ۳ ماه طول می‌کشد. ترجیح این است که تشکیل دو کف دقیقا در یک خط باشد ولی جا برای بالاتر یا پایین‌تر تشکیل شدن کف ( تا ۳ درصد اختلاف نسبت به کف قبلی ) وجود دارد.

۵ – بعد از کف دوم : حجم معاملات در کف دوقلو اهمیت بیشتری نسبت به سقف دوقلو دارد. برای معتبر بوده الگو، باید فشار خرید و حجم معاملات در حالی که قیمت از کف دوم در حال صعود است افزایش یابد. یک صعود شتاب‌گرفته که دارای یک یا دو گپ نیز است نشانگر این است که تمایل زیادی برای تغییر روند وجود دارد.

۶ – شکست مقاومت : حتی با حرکت قیمت به سمت مقاومت، کف دوقلو هنوز تایید نشده است و این الگو زمانی تایید می‌شود که مقاومت پیش‌ رو (مقاومت ناشی از سقف قبلی) با قدرت شکسته شود.

پارسیان بورس

۷ – تبدیل مقاومت به حمایت : مقاومت شکسته شده به یک حمایت احتمالی تبدیل می‌شود و احتمال وجود یک پولبک نیز وجود دارد. این پولبک فرصت دوباره‌‌ای برای ورود به سهم و بهره‌گیری از روند صعودی است.

۸ – هدف قیمت : فاصله بین مقاومت شکسته شده تا کف، مقداری است که هدف تئوریک سهم محسوب می‌شود. بنابراین هرقدر این الگو بزرگ‌تر باشد، بعد از شکست مقاومت، قیمت نیز رشد احتمالی بیشتری خواهد داشت.

مهم است بدانید که الگوی کف دوقلو یک الگوی بازگشتی میان‌مدت است و در چند روز شکل نمی‌گیرد. گرچه احتمال شکل‌گیری این الگو در چندهفته نیز وجود دارد اما بهتر است بین دوکف حداقل ۴ هفته گذشته باشد. شکل‌گیری کف‌ها معمولا بیشتر از سقف زمان می‌برد (قیمت در کف، بیشتر از سقف باقی می‌ماند) بنابراین صبرکردن یک عنصر کلیدی برای بهره‌گیری از این الگوست. باید به این الگو زمان بدهید تا نشانه‌های صحیح را دریافت کنید.

آموزش تحلیل تکنیکال – الگوهای قیمتی

صعود قیمت بعد از کف اول باید بین ۱۰ تا ۲۰ درصد باشد. کف دوم نسبت به کف اول می‌تواند حداکثر تا ۳ درصد اختلاف قیمت داشته باشد. اندیکاتورهای حجم مانند “Chaikin Money Flow” اندیکاتور OBV و اندیکاتور تجمع / توزیع (Accumulation / Distribution ) می‌تواند برای تشخیص فشار خرید به کار برده شود.

سقف و کف سه‌قلو

این الگو نیز همانند الگوی سقف دوقلو یک الگوی برگشتی بوده و فقط به‌جای دوقلو به سه‌قلو تبدیل می‌شود و به بیان دیگر به‌جای «دو سقف یا کف» به «سه سقف یا کف» تبدیل می‌شود. این الگو برای حالت الگوهای خطی کلاسیک برعکس یعنی کف سه‌قلو نیز صادق است.

آموزش تحلیل تکنیکال کلاسیک صد در صد رایگان

آموزش تحلیل تکنیکال کلاسیک

در علم تکنیکال، تحلیل تکنیکال کلاسیک به شاخه‌ای اطلاق می‌شود که به بررسی خط روندها و الگوهای قیمتی می‌پردازد ولی از آن جایی که چنین تحلیل‌هایی قدمت زیادی دارند، به آن‎ها لقب کلاسیک داده می‎شود. این روش تحلیلی را «چارلز داو» بنیان‌گذاری کرده است.

در واقع تحلیل تکنیکال کلاسیک روشی است برای ارزیابی اوراق بهادار و از نمودارها و داده‌هایی مانند قیمت و حجم معاملات برای این کار استفاده می‎کند. این نوع تحلیل نمی‎خواهد ارزش ذاتی اوراق بهادار را به دست بیاورد بلکه سعی می‎کند از نمودارها و ابزارهای مختلف برای تشخیص الگوها استفاده کند و برای آینده پیشنهاداتی را ارائه دهد. در هر حال اغلب روش‎های سرمایه گذاری، به تحلیل تکنیکال کلاسیک نیم نگاهی دارند.

به دلیل اهمیت اطلاع از انواع الگوهای تحلیل تکنیکال کلاسیک، در این مقاله تصمیم گرفتیم به معرفی و بررسی آن‎‎ها بپردازیم و در همین راستا مثال‎هایی را عنوان کنیم؛ پس با ما همراه باشید.

فهرست عناوین مقاله:

تاریخچه تحلیل تکنیکال کلاسیک

«چارلز داو» نقش مهمی در ظهور تحلیل تکنیکال دارد. او پایه‌گذار و مؤسس نشریه مشهور «وال‌استریت ژورنال» است که در واقع معیاری برای ارزیابی سایر نشریات است. هم چنین «شاخص صنعتی داو جونز» هم به وسیله او ایجاد شده است.

«چارلز داو» در سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ، ایالات متحده چشم به جهان گشود و در سن ۲۱ سالگی در شهر ماساچوست به عنوان یک خبرنگار برای روزنامه «اسپرینگ فیلد» شروع به کار کرد. او بعدها در نشریه دیگری با نام «کی‌ یرنان» با «ادوارد دیویس جونز» همکاری خود را آغاز کرد و آن‎ها پس از مدتی خبرگزاری خود را با نام «داو، جونز و شرکا» تأسیس کردند.

در سال ۱۸۸۹ که خبرگزاری آن‌ها ۵۰ کارمند داشت، تصمیم گرفتند نام نشریه خود را به «وال‌استریت ژورنال» تغییر دهند و تعداد صفحات آن را بیشتر کنند و سپس به کمک شریک جدیدشان «چارلز برگ‌استرسر» در «وال‌استریت ژورنال» چندین شاخص‌ مختلف «داو-جونز» را مورد بررسی قرار دادند.

اگرچه «داو» کتابی در زمینه تحلیل تکنیکال منتشر نکرد، اما سری مقالاتی که در روزنامه« وال استریت ژورنال» چاپ کرد، راه را برای پیشگامان این علم هموار کرد. مقالات او براساس سه فرضیه منتشر می‎شد که به نام «نظریه داو» شهرت دارند و در ادامه به بررسی آن‎ها می‎پردازیم

«داو» معتقد بود که همه فاکتورهای جغرافیایی، بنیادی، سیاسی و همه اتفاقات و موارد دیگر در قیمت یک سهم اثر خود را می‌گذارد و نیازی به بررسی آن‎ها نیست و صرفاً باید نمودار قیمت را تحلیل کرد. بنابراین تنها کاری که باقی می‌ماند بررسی نمودار قیمت است که بر اساس تحلیل تکنیکال دلیل آن، میزان عرضه و تقاضا است، به عنوان مثال زمانی که یک خبر خوب اساسی منتشر می‎شود یا زمانی که انتظارات مثبت در بازار به وجود می‌آید، قیمت‎‌ها افزایش پیدا می‎کنند.

به‌عنوان یک مثال عینی برای این فرضیه، می‌توان به زمستان ۱۳۹۴ اشاره کرد یعنی زمانی که پس از توافق برجام و به وجود آمدن انتظارات مثبت در بازار، قیمت سهام شرکت‎های سازنده خودرو چندین برابر شدند.

نکته مهم در این مقوله این است که تحلیل گران تکنیکال، با توجه به اصل «داو» در پی یافتن علل تغییر جهت قیمت‎ها نیستند، بلکه صرفاً با شناسایی چرخش‌های صورت گرفته در بازار یا جهش‌های قیمت، به دنبال بهترین نقاط ورود و دستیابی به حداکثر سود از بازار هستند.

  • قیمت‌ها از یک روند مشخص پیروی می‎کنند وتغییرات قیمت تصادفی نیست.

تحلیل‌گران تکنیکال، بر این باور هستند که قیمت‌ها از یک‌روند تبعیت می‎کنند و تا زمانی که این روند شکسته نشود، تمایل دارند تا در جهت روند حرکت کنند. تشخیص این روندها معمولاً با استفاده از ابزارهای متفاوت تحلیل تکنیکال انجام می‎شود و تحلیلگران با به کارگیری این ابزارها روند کنونی را تشخیص می‎دهند و قیمت‌های آینده را پیش‌بینی می‎کنند.

اصل مهم دیگری که در تحلیل تکنیکال به چشم می‎خورد این است که حرکات قیمت‌ تکرار می‌شوند و تحلیل تکنیکال از نمودارها و الگوهای قیمت برای بررسی و پیگیری حرکات قیمت در بازار و درک روندها استفاده می‌کند.

مهم‎ترین دلیلی که این اصل مطرح‌ شده، ناشی از روانشناسی بازار است، به عبارت دیگر، فعالین بازار به سطوح مختلف قیمت واکنش نشان می‌دهند و همین امر باعث تکرار پذیر بودن قیمت‎ها شده‌ است؛ به عنوان مثال قیمت سهم هرگاه به ۵۰۰ تومان برسد معامله‎گران وارد بازار می‌شوند و با خرید خود قیمت را افزایش می‎دهند و هرگاه قیمت سهم به ۶۰۰ تومان برسد، افزایش فروش سهم در بازار موجب کاهش قیمت می‌شود.

تحلیل تکنیکال کلاسیک

مفاهیم پایه‌ای تحلیل تکنیکال

علم تحلیل تکنیکال، به دو گروه تقسیم بندی می‌شود:

تحلیل تکنیکال عینی یا تفسیری عبارت است از بررسی نمودارها و تلاش برای یافتن الگوها. در این نوع از تحلیل تکنیکال، تحلیل گران قادر هستند تفاسیر مختلفی از یک نمودار داشته باشند و ممکن است یک تحلیلگر برای درک یک نمودار، به نتیجه‌ای برسد که متفاوت از دیدگاه یک تحلیلگر دیگر باشد.

تحلیل تکنیکال عینی به دو نوع تقسیم می‎شود:

  • تحلیل براساس اندیکاتورها
  • تحلیل براساس قیمت‌ها

از هر دو این تحلیل‎ها زیاد استفاده می‌شود و لازم نیست که حتماً از یکی از آن‎ها استفاده شود چون هدف هرکدام از این نوع تحلیل‌ها متفاوت است.

از آن جایی که در تحلیل تکنیکال ذهنی تحلیل گران با اعداد و ارقام مشخصی مانند قیمت، حجم و مدل‌های محاسباتی (مانند میانگین متحرک) سر و کار دارند نمی‎توان تفاسیر متفاوتی ارائه داد. معامله‌گران و متخصصان این علم روی فرمول‌ها و محاسبات تحلیل تکنیکال ذهنی به توافق رسیده‌اند. برخی معتقدند از آن جایی که با روش‌ تحلیل تکنیکال ذهنی نمی‌توان تفاسیر مختلف ارائه داد، این روش کاربردی‌تر از روش تحلیل تکنیکال عینی است.

در ادامه مفاهیم پایه‌ای تحلیل تکنیکال کلاسیک را بررسی می‎کنیم.

تحلیل تکنیکال ذهنی

نمودار یا چارت

در تحلیل تکنیکال، نمودارها شبیه نمودارهایی هستند که در دیگر کسب ‌و کارها وجود دارد. در واقع نمودارها اصلی‎ترین ابزار تحلیل گران تکنیکال هستند، به زبان ساده نمودار یک تصویر گرافیکی از یک سری قیمت در بازه زمانی مشخص است؛ به عنوان مثال، یک نمودار می‎تواند قیمت سهم یک شرکت را در یک بازه زمانی یک‌ساله نشان ‏دهد؛ در چنین نموداری، هر نقطه بیانگر قیمت بسته شدن سهم در همان روز است. اگر بازه زمانی این نمودار هفتگی باشد هر نقطه نشان دهنده قیمت آخرین معامله آن سهم در همان هفته خواهد بود.

نمودارهایی که به منظور نمایش اطلاعات قیمت سهام به وسیله نرم‌افزارها استفاده می‌شود، عبارتند از:

نمودارهای خطی قدیمی‌ترین و ساده‌ترین نوع نمایش اطلاعات قیمت هستند. این نمودارها از نقاط به هم وصل شده‎ای که آخرین قیمت سهام در بازه زمانی مشخصی را نشان می‌دهند، تشکیل شده است. در زمان‌هایی که بی‌نظمی در بازار زیاد باشد، به منظور حذف نوسانات زیاد از نمودار خطی استفاده می‌شود.

نمودارهای میله‎ای از رایج‌ترین نمودارهایی هستند که تحلیل گران تکنیکال از آن‎ها استفاده می‌کنند. این نمودارها شامل یک میله عمودی می‌شوند که کم‎ترین قیمت تا بیشترین قیمت سهام را نشان می‌دهند. معمولاً خطی در سمت راست این میله قرار دارد که قیمت بسته شدن سهم را نشان می‎دهد و خط سمت چپ میله نیز نشان دهنده قیمت بازشدن سهم است.
بعضی از تحلیلگران تکنیکال بر این باور هستند که مهم‎ترین قیمت در روند معاملات، قیمت بسته‌شدن یا پایانی سهام است؛ به همین دلیل تنها قیمت بسته شدن را ترسیم می‌کنند.

به نمودارهای شمعی، نمودارهای شمعی ژاپنی نیز اطلاق می‌شود. این نمودارها در بورس ایران رواج زیادی دارد. نمودار شمعی دارای دو بخش اصلی است که عبارتند از بدنه و سایه‌های بالا و پایین. بدنه سیاه در نمودار شمعی (که در برخی از نرم‌افزارها به رنگ قرمز است) به این الگوهای خطی کلاسیک معناست که قیمت بسته‌شدن، از قیمت باز شدن کمتر است و بدنه سفید (که در برخی از نرم‌افزارها به رنگ سبز است) به این معناست که قیمت بسته‌شدن سهم از قیمت باز‌شدن بیشتر است. سایه پایین شمع نشان دهنده کم‌ترین قیمتی است که سهم به آن رسیده و سایه بالای شمع نیز نشان دهنده بیشترین قیمتی است که سهم به آن رسیده.

نمودار شمعی

الگوهای تحلیل تکنیکال کلاسیک

در تحلیل تکنیکال کلاسیک از الگوهای زیادی استفاده می‎شود که شناخت آن‌ها به تحلیل دقیق‎تر و در نتیجه معاملات پرسودتر کمک زیادی می‎کند. به طور کلی هفت الگوی کلاسیک در بازارهای سرمایه وجود دارد که به دلیل رواج آن‎ها و استفاده زیاد کاربران از آن‌ها از اعتبار بالایی برخوردار هستند. این الگوها غالباً در بازار سرمایه به‌ آسانی قابل ‌تشخیص هستند، ولی برای تشخیص آن‎ها لازم است شناخت صحیحی از الگوها داشته باشیم. از سوی دیگر این الگوهای کلاسیک در دوره‎های زمانی مختلفی به وجود می‎آیند، ولی حداکثر استفاده از آن‎ها در زمان روزانه است.

  • الگوی سرشانه: الگوی سر و شانه یکی از الگوهای کلاسیک است. الگوی سرشانه از الگوهای بازگشتی کلاسیک به محسوب می‎شود. در صورتی که یک روند در مسیر صعودی قرار داشته باشد، چنانچه این الگو تشکیل شود،‌ روند تغییر مسیر می‎دهد و به سمت پایین می‎آید. معکوس این عمل هم می‎تواند اتفاق بیفتد به این صورت که که سهم در یک‌روند نزولی قرار می‎گیرد و سپس الگوی سرشانه تشکیل می‌شود و روند نزولی تغییر مسیر می‎دهد و به سمت بالا حرکت می‎کند. برای شکل گرفتن این الگو شرایطی باید وجود داشته باشد که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم.

الگوی سرشانه

اجزای تشکیل‌دهنده الگوی سرشانه

  • سر (بلندترین قله در الگو)
  • شانه‌ها (دو شانه الگو که در حالت ایده‌آل، اندازه یکسانی خواهند داشت و ممکن است هم‌سطح یا غیر هم‌سطح باشند.)
  • خط گردن (خطی که دو نقطه‌ از سر و یک شانه را به هم متصل می‎کند و معیار تشخیص دقیق الگو است.)
  • الگوی کف یا سقف دو قلو: برای تشکیل الگوی کف یا الگوی سقف دو قلو، قیمت دو مرتبه یک سطح حمایتی را لمس می‌کند. در این صورت خریداران به یک اتفاق نظر می‌رسند و حمایت قوی به وجود می‎آید و بازار میل به صعود پیدا می‎کند؛ به همین دلیل خریداران بیشتری وارد بازار می‎شوند و قیمت‌ها افزایش پیدا می‎کند. این فرآیند باعث شکسته شدن یک سطح مقاومتی مهم می‌شود. این شکست، خریداران بیشتری را به بازار می‎آورد و علاقه فروشندگان به فروش را کاهش می‎دهد. در اغلب موارد قیمت به میزان فاصله دو کف تا نقطه مقاومت رشد می‌کند.

وقتی سقف دو قلو تشکیل می‎شود، فشار فروش به وجود آمده از برخورد دوباره به یک مقاومت و عدم توانایی برای شکست آن، موجب ریزش شدید قیمت شده و کاهش قدرت خریداران و افزایش تعداد فروشندگان را به دنبال خواهد داشت که این موضوع باعث شکست حمایت بعدی قیمت خواهد شد. از بین رفتن این حمایت، فشار فروش را در بازار بیشتر می‌کند و موجب ریزش بیشتر قیمت می‌شود و در اغلب مواقع به میزان فاصله قله قیمتی تا حمایت شکسته شده، قیمت کاهش خواهد یافت.

  • الگوی سقف سه قلو: این الگو هم نظیرالگوی کف و سقف دو قلو در واقع یک الگوی برگشتی است که تنها به‌جای دوقلو به سه‌قلو تبدیل می‌شود؛ به عبارت دیگر در عوض دو سقف یا کف، به سه سقف یا کف تبدیل می‌شود. این الگو برای حالت برعکس یا کف سه‌قلو نیز می‎تواند تشکیل شود.

الگوی سقف سه قلو

  • الگوی پرچم یاFlag: درتحلیل تکنیکال الگوی پرچم، الگوهای خطی کلاسیک یکی از الگوهای ادامه‌دهنده به حساب می‎آید، در این حالت، سهم در مدار صعود وارد الگوی پرچم می‎شود و پس از آن با هدف قیمت به حرکت خود ادامه می‌دهد.

این الگو گاهی اوقات باعث تغییر روند در یک سهم می‎شود. در واقع وقتی که سهم وارد الگو می‎شود و یا برعکس از الگو خارج می‎شود، تغییر روند رخ می‎دهد. الگوی پرچم شامل یک پرچم و یک دسته است. این الگو در صورت شکست در ادامه روند به ‌صورت یک الگوی ادامه دهنده و در غیر این صورت مانند یک الگوی بازگشتی عمل می‌کند.

    الگوهای خطی کلاسیک
  • الگوی مثلث یاTriangle: این الگو از انواع گوناگونی برخوردار است، اما به‌ طور کلی اگر بتوان به‌صورت همگرا دو خط را رسم کرد که تشکیل یک مثلث بدهد، این الگو به‌حساب می‌آید. الگوی مثلث می‌تواند بازگشتی یا ادامه‌دهنده باشد.
  • الگوی دره یاWedge: الگوی دره هم مانند الگوی مثلث است با این تفاوت که به‌ شکل یک کنج تشکیل می‌شود و قوانین آن مطابق با مثلث است.
  • الگوی الماس یاDiamonds: الگوی الماس یک الگوی برگشتی است و اگر سهم در روند صعودی وارد این الگو شود، روند آن نزولی می‌شود. الگوی الماس به‌صورت برعکس نیز صادق است.
  • الگوی فنجان و دسته یاCup: از الگوی فنجان و دسته برای ادامه روند در مسیر صعودی استفاده می‌شود، به صورتی که سهم وارد کاپ می‎شود و اگر از آن خارج شود، به‌ میزان قعر الگو رشد خواهد کرد. الگوی کاپ می‌تواند به‌ صورت ساده تشکیل شود و بدون دسته باشد، ولی معمولاً در قسمت راست الگو، یک دسته کوچک تشکیل می‌شود.
  • الگوی مستطیل: این الگو نیز با توجه به خروج سهم می‌تواند صعودی یا نزولی باشد.

سخن پایانی

در بازار بورس، کسب سود، هدف اصلی سرمایه‌گذاران محسوب می‎شود. خرید سهم با کمترین قیمت ممکن و فروش آن با بالاترین قیمت یکی از مهم‎ترین حالت‎هایی است که سرمایه‌گذاران همیشه به دنبال آن بوده‌اند. تحلیل سهم به متد‌های مختلفی امکان‌پذیر است که مهم‎ترین آن‎ها عبارتند از تحلیل تکنیکال کلاسیک.

الگوهای هارمونیک به زبان ساده و کامل

الگوهای هارمونیک (الگوهای فیبوناچی) الگوهایی هستند که با اشکال خاص و در نسبت‌های معینی از درصدهای فیبوناچی ایجاد می‌شوند. شناسایی این الگوها برخلاف الگوهای کلاسیک به تجربه و تمرین بیشتری احتیاج دارد، اما به مرور زمان، شخص می‌تواند حتی با چشم نیز این الگوها را تشخیص دهد. اساس الگوهای تکرارشونده یا هارمونیک بر مبنای نظریه‌ی لئوناردو فیبوناچی دانشمند و محقق سرشناس ایتالیایی و کاشف نظریه‌ی اعداد طلایی استوار است. علاوه بر این، الگوهای هارمونیک بر مبنای تحلیل تکنیکال بررسی روند معنادار موج‌های قیمتی و شناسایی روابط کمّی، ریاضی و هندسی بین آن‌ها قرار دارند. با گذشت زمان و حصول سابقه‌ی تاریخی روندهای قیمتی و تحلیل و بررسی روابط مکرر آن‌ها، قواعدی به دست آمدند که الگوهای هارمونیک از جمله مصادیق شاخص آن قواعد هستند. تلفیق این الگوها با روندهای قیمتی، فیبوناچی تریدینگ را پایه‌گذاری کرد که پیش‌بینی نقاط بازگشتی نمودارهای قیمتی (PRZ) را آسان می‌کرد.

اعداد فیبوناجی

اصل و مبنای الگوهای هارمونیک دنباله اعداد فیبوناچی است که قاعده کلی آن برابری هر عدد با جمع جبری دو عدد قبل از خود است. برای مثال: ۰.۱، ۲.۳، ۵.۸، ۱۳.۲۱، ۳۴، … با بررسی روند این دنباله، نسبت‌هایی بدست می‌آیند که همان نسبت‌های اعداد طلایی یا فیبوناچی نامیده می‌شوند. به عنوان مثال در این دنباله، حاصل تقسیم هر عدد بر عدد ماقبل از خود به سمت عدد ۱.۶۱۸ میل می‌کند که در واقع هر عدد نسبت به عدد ماقبل خود ۰.۶۱۸ افزایش یافته است. از تقسیم هر عدد به دومین عدد قبل از خود نیز نسبت دیگری به‌دست می‌آید. مهم‌ترین نسبت‌های به‌دست آمده عبارتند از: ۰.۲۳۶، ۰.۳۸۲، ۰.۵ و ۰.۶۱۸ که نسبت ۰.۶۱۸ به عنوان نسبت طلایی فیبوناچی شناخته می‌شود. البته عدد ۰.۵ را می‌توان حاصل تئوری معروف «داو» دانست که در این الگو نیز وارد شده است. نسبت‌هایی که درباره‌اشان سخن گفتیم، به مبنایی ریاضی و کاربردی در عرصه‌های گوناگون مبدل شده‌اند که یکی از کاربردهای رایج آن‌ها، استفاده از این نسبت‌ها جهت اعتبار بخشیدن به خطوط حمایتی و مقاومتی در نمودار روند قیمتی است. این اعتبارسنجی به گونه‌ای است که در یک روند نزولی خطوط حمایتی منطبق با نسبت‌های ۰.۲۳۶، ۰.۳۸۲، ۰.۵ و خصوصاً ۰.۶۱۸ به عنوان خطوط حمایتی محتمل‌تر بوده و در روندهای صعودی سطوح مقاومتی منطبق با نسبت‌های مذکور در قالب خطوط مقاومتی معتبرتر محسوب می‌شوند. بنابراین با تعیین خط روندهای فرضی که نسبت‌های فیبوناچی در آن‌ها صادق باشد، می‌توان نسبت به پیش‌بینی نقاط پیوت ماژور و پیوت مینور (نقاط شکست و اصلاح روند) و همچنین سایر تحلیل‌های درخور اقدام، سطوح حمایتی و مقاومتی را برای روندهای آتی پیش‌بینی کرده و یا اعتبار تحلیل و پیش‌بینی‌های دیگر را مورد ارزیابی قرار داد. الگوهای هارمونیک، الگوهایی تکراری و از جمله مباحث تکنیکال هستند که در نمودارهای قیمت پدیدار می‌شوند و ما با شناسایی و تشخیص آن‌ها می‌توانیم آینده‌ی قیمت سهام را پیش‌بینی کنیم و سودها سرشاری به دست آوریم. در تحلیل تکنیکال رفتار گذشته نمودار سهام اهمیت بسیاری دارد. رفتار نمودار نیز حاصل معاملات و رفتار تک تک افراد فعال در بازار است. در نتیجه هر روند و تغییری و هر نوع رفتار در نمودار قیمت، از رفتار معامله‌گران نشأت گرفته است.

آشنایی با انواع الگوهای هارمونیک

الگوهایی هارمونیک انواع مختلفی دارند. این الگوها معمولاً پس از یک افزایش یا کاهش بزرگ به تصویر کشیده می‌شوند. ما در ادامه به برخی گونه‌های مشهور آن‌ها اشاره می‌کنیم:

الگوی هارمونیک AB=CD

الگوی AB=CD یکی از متداول‌ترین و ساده‌ترین الگوهای هارمونیک است و معمولاً تشخیص آن نیز ساده‌تر بوده و بیشتر در بازار تکرار می‌شود. در این الگو ابتدا حرکت AB در جهت صعودی یا نزولی انجام می‌گیرد و سپس از نقطه‌ی B اصلاحی به اندازه‌ی تراز ۳۸/۲ تا ۸۸/۶ فیبوناجی AB انجام می‌شود که خط BC نام می‌گیرد. سپس خطی از نقطه‌ی C هم‌جهت با AB و به اندازه‌ی AB تشکیل می‌شود که آن را خط CD می‌گویند. خط CD همچنین در تراز ۱۲۷/۲ تا ۲۶۱/۸ خط BC قرار می‌گیرد. الگوی AB=CD به‌صورت صعودی و نزولی وجود دارد. همان‌طور که اندازه‌ی دو خط AB و CD برابر است، بهتر است که میزان زمان تشکیل این دو نیز با هم برابر باشد.

ساده ترین الگوهای هارمونیک

الگوی گارتلی

الگوی گارتلی یک الگوی چند بُعدی در الگوهای هارمونیک است که از بسط و توسعه‌ی ترازهای فیبوناجی به دست آمده است. این الگو بسیار قدرتمند است و شناخت آن، می‌تواند باعث انجام معاملات سودآور شود. الگوی گارتلی از پنج نقطه‌ی X، A، B، C، D تشکیل شده است که تشخیص جایگاه هریک از این نقاط بسیار مهم است. در این الگو خط XA اولین خطی است که تشکیل می‌شود و از بقیه بزرگ‌تر و طولانی‌تر است. بعد از XA، خط AB که در جهت معکوس است شکل می‌گیرد. در این حالت الگو پتانسیل الگوی AB=CD را دارد. خط BC نیز در جهت (صعودی یا نزولی) XA شکل می‌گیرد. خط نهایی نیز CD است، زیرا نقطه‌ی D نقطه‌ی بازگشت الگو است.

الگوی هارمونیک گارتلی

الگوی خفاش

این الگو از نظر ساختاری مشابه الگوی گارتلی است. این الگو نیز از پنج نقطه‌ی X، A، B، C، D و خط XA نیز از همه بزرگ‌تر است. خط AB نیز اصلاح XA است که ۰/۳۸ تا ۰/۵۰ تراز فیبوناجی است. نقطه‌ی بازگشت، یعنی D نیز در تراز دقیق ۰/۸۸۶ فیبوناجی است. تفاوت این الگو با الگوی گارتلی نیز در این است که تراز نقطه‌ی B باید کمتر از ۰/۶۱۸ باشد. الگوی خفاش نیز به‌صورت صعودی و نزولی وجود دارد.

الگوی هارمونیک خفاش

الگوی پروانه

الگوی پروانه نیز از الگوهای هارمونیک بسیار قدرتمند است. این الگو هم چند بُعدی است و از پنج نقطه‌ی اصلی X، A، B، C، D تشکیل شده است. یکی از مهم‌ترین شرایط اعتبار الگوی پروانه تشکیل الگوی AB=CD است. در این الگو نیز XA ابتدا تشکیل می‌شود و سپس در اصلاح آن خط AB که نقش مهمی در تشکیل الگوی AB=CD و نقطه‌ی بازگشت، یعنی D دارد. تفاوت الگوی پروانه با الگوی گارتلی این است که نقطه‌ی D از خط XA عبور می‌کند. الگوی پروانه نیز صعودی و نزولی است.

الگوهای هارمونیک پروانه

برای مطالعه بیشتر در این مورد می‌توانید پست "معامله سهام در بورس بر اساس الگوی هارمونیک پروانه" را مطالعه کنید.

الگوی خرچنگ

این الگو از نظر ظاهری مشابه الگوی پروانه است و از پنج نقطه‌ی X، A، B، C، D تشکیل شده است. در این الگو نیز ابتدا خط XA شکل می‌گیرد و در اصلاح آن خط AB تشکیل می‌گیرد. تفاوت الگوی خرچنگ با الگوی پروانه در تراز نقطه‌ی B است که در تراز ۰/۶۱۸ خط XA قرار دارد. نقطه‌ی D در تراز ۱/۶۱۸ XA قرار دارد.

نمونه الگوهای هارمونیک خرچنگ

سخن آخر

در معامله‌گری به سبک الگوهای هارمونیک از مجموعه‌ی متنوعی از نسبت‌های فیبوناچی برای تعریف الگوها استفاده می‌شود. با این حال، معامله‌گری به سبک الگوهای هارمونیک فقط به تعریف و تشخیص الگوهای قیمتی ختم نمی‌شود؛ هرچند که در قدم اول بایستی فرصت‌های محتمل معاملاتی و قواعد خاص را تشخیص داد تا بتوان مدیریت موقعیت معاملاتی را بهتر تنظیم کرد. برای بالا بردن شانس موفقیت معامله و کاهش ریسک باید به این موارد توجه کنیم:

تشخیص معامله

صرف‌نظر از اینکه از چه نوع سیستم معاملاتی استفاده می‌کنید، قدم اول یافتن فرصت‌های معاملاتی محتمل است. تکنیک‌های معاملاتی هارمونیک از الگوهای قیمتی تکراری که در گذشته اثبات شده‌اند و نشانگر محدوده‌های اشباع خرید و اشباع فروش هستند، استفاده می‌کنند. درک تفاوت میان الگوهای مختلف هارمونیک برای بهینه کردن فرصت‌های الگوهای خطی کلاسیک معاملاتی خاص بسیار ضروری است.

اجرای معامله

پس از تعیین محتمل‌ترین فرصت معاملاتی، معامله‌ی اصلی باید تعیین شود. موارد زیادی باید در دوره‌ی مشخصی مورد ارزیابی قرار گیرند. باید درستی الگو تعیین شود و تصمیم نهایی در اجرای معامله هم در نظر گرفته شود.

مدیریت معامله

پس از تصمیم به اجرای معامله، موارد کلی دیگری هم هستند که باید در طول فرآیند معامله بررسی شوند. اگر معامله اجرا شده، باید موقعیت معاملاتی طبق قواعد به‌خصوصی جهت بهتر ساختن سود و ریسک معامله مدیریت شود. این سه مرحله بسیار مهم هستند. فرآیند کلی معامله‌گری به سبک الگوهای هارمونیک به همین سه مرحله وابسته است. در هر سیستم معاملاتی همیشه باید فرصت‌های محتمل معاملاتی، اجرای معامله و مدیریت معامله تا زمان بسته شدن، زیرنظر مستقیم معامله‌گر باشند. توصیه ما به شما این است که حتماً قبل از ورود به معامله، الگوهای هارمونیک را کاملاً مطالعه و درک کنید. مهم‌ترین عامل در معامله‌گری به سبک الگوهای هارمونیک، توانایی تشخیص ساختارهای قیمتی بر اساس نسبت‌های فیبوناچی است. این تکنیک‌ها بسیار دقیق هستند و سیستم معاملاتی را ایجاد می‌کنند که نیازمند شرایط خاص برای اجرای هر دستور معاملاتی است. تقریباً می‌توان گفت که تعیین محدوده‌های بازگشتی توسط الگوهای هارمونیک بسیار منحصربه‌فرد است. محاسبات خاص باعث شگفتی شما از میزان دقت الگوها خواهد شد.

آموزش تحلیل تکنیکال کلاسیک صد در صد رایگان

آموزش تحلیل تکنیکال کلاسیک

در علم تکنیکال، تحلیل تکنیکال کلاسیک به شاخه‌ای اطلاق می‌شود که به بررسی خط روندها و الگوهای قیمتی می‌پردازد ولی از آن جایی که چنین تحلیل‌هایی قدمت زیادی دارند، به آن‎ها لقب کلاسیک داده می‎شود. این روش تحلیلی را «چارلز داو» بنیان‌گذاری کرده است.

در واقع تحلیل تکنیکال کلاسیک روشی است برای ارزیابی اوراق بهادار و از نمودارها و داده‌هایی مانند قیمت و حجم معاملات برای این کار استفاده می‎کند. این نوع تحلیل نمی‎خواهد ارزش ذاتی اوراق بهادار را به دست بیاورد بلکه سعی می‎کند از نمودارها و ابزارهای مختلف برای تشخیص الگوها استفاده کند و برای آینده پیشنهاداتی را ارائه دهد. در هر حال اغلب روش‎های سرمایه گذاری، به تحلیل تکنیکال کلاسیک نیم نگاهی دارند.

به دلیل اهمیت اطلاع از انواع الگوهای تحلیل تکنیکال کلاسیک، در این مقاله تصمیم گرفتیم به معرفی و بررسی آن‎‎ها بپردازیم و در همین راستا مثال‎هایی را عنوان کنیم؛ پس با ما همراه باشید.

فهرست عناوین مقاله:

تاریخچه تحلیل تکنیکال کلاسیک

«چارلز داو» نقش مهمی در ظهور تحلیل تکنیکال دارد. او پایه‌گذار و مؤسس نشریه مشهور «وال‌استریت ژورنال» است که در واقع معیاری برای ارزیابی سایر نشریات است. هم چنین «شاخص صنعتی داو جونز» هم به وسیله او ایجاد شده است.

«چارلز داو» در سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ، ایالات متحده چشم به جهان گشود و در سن ۲۱ سالگی در شهر ماساچوست به عنوان یک خبرنگار برای روزنامه «اسپرینگ فیلد» شروع به کار کرد. او بعدها در نشریه دیگری با نام «کی‌ یرنان» با «ادوارد دیویس جونز» همکاری خود را آغاز کرد و آن‎ها پس از مدتی خبرگزاری خود را با نام «داو، جونز و شرکا» تأسیس کردند.

در سال ۱۸۸۹ که خبرگزاری آن‌ها ۵۰ کارمند داشت، تصمیم گرفتند نام نشریه خود را به «وال‌استریت ژورنال» تغییر دهند و تعداد صفحات آن را بیشتر کنند و سپس به کمک شریک جدیدشان «چارلز برگ‌استرسر» در «وال‌استریت ژورنال» چندین شاخص‌ مختلف «داو-جونز» را مورد بررسی قرار دادند.

اگرچه «داو» کتابی در زمینه تحلیل تکنیکال منتشر نکرد، اما سری مقالاتی که در روزنامه« وال استریت ژورنال» چاپ کرد، راه را برای پیشگامان این علم هموار کرد. مقالات او براساس سه فرضیه منتشر می‎شد که به نام «نظریه داو» شهرت دارند و در ادامه به بررسی آن‎ها می‎پردازیم

«داو» معتقد بود که همه فاکتورهای جغرافیایی، بنیادی، سیاسی و همه اتفاقات و موارد دیگر در قیمت یک سهم اثر خود را می‌گذارد و نیازی به بررسی آن‎ها نیست و صرفاً باید نمودار قیمت را تحلیل کرد. بنابراین تنها کاری که باقی می‌ماند بررسی نمودار قیمت است که بر اساس تحلیل تکنیکال دلیل آن، میزان عرضه و تقاضا است، به عنوان مثال زمانی که یک خبر خوب اساسی منتشر می‎شود یا زمانی که انتظارات مثبت در بازار به وجود می‌آید، قیمت‎‌ها افزایش پیدا می‎کنند.

به‌عنوان یک مثال عینی برای این فرضیه، می‌توان به زمستان ۱۳۹۴ اشاره کرد یعنی زمانی که پس از توافق برجام و به وجود آمدن انتظارات مثبت در بازار، قیمت سهام شرکت‎های سازنده خودرو چندین برابر شدند.

نکته مهم در این مقوله این است که تحلیل گران تکنیکال، با توجه به اصل «داو» در پی یافتن علل تغییر جهت قیمت‎ها نیستند، بلکه صرفاً با شناسایی چرخش‌های صورت گرفته در بازار یا جهش‌های قیمت، به دنبال بهترین نقاط ورود و دستیابی به حداکثر سود از بازار هستند.

  • قیمت‌ها از یک روند مشخص پیروی می‎کنند وتغییرات قیمت تصادفی نیست.

تحلیل‌گران تکنیکال، بر این باور هستند که قیمت‌ها از یک‌روند تبعیت می‎کنند و تا زمانی که این روند شکسته نشود، تمایل دارند تا در جهت روند حرکت کنند. تشخیص این روندها معمولاً با استفاده از ابزارهای متفاوت تحلیل تکنیکال انجام می‎شود و تحلیلگران با به کارگیری این ابزارها روند کنونی را تشخیص می‎دهند و قیمت‌های آینده را پیش‌بینی می‎کنند.

اصل مهم دیگری که در تحلیل تکنیکال به چشم می‎خورد این است که حرکات قیمت‌ تکرار می‌شوند و تحلیل تکنیکال از نمودارها و الگوهای قیمت برای بررسی و پیگیری حرکات قیمت در بازار و درک روندها استفاده می‌کند.

مهم‎ترین دلیلی که این اصل مطرح‌ شده، ناشی از روانشناسی بازار است، به عبارت دیگر، فعالین بازار به سطوح مختلف قیمت واکنش نشان می‌دهند و همین امر باعث تکرار پذیر بودن قیمت‎ها شده‌ است؛ به عنوان مثال قیمت سهم هرگاه به ۵۰۰ تومان برسد معامله‎گران وارد بازار می‌شوند و با خرید خود قیمت را افزایش می‎دهند و هرگاه قیمت سهم به ۶۰۰ تومان برسد، افزایش فروش سهم در بازار موجب کاهش قیمت می‌شود.

تحلیل تکنیکال کلاسیک

مفاهیم پایه‌ای تحلیل تکنیکال

علم تحلیل تکنیکال، به دو گروه تقسیم بندی می‌شود:

تحلیل تکنیکال عینی یا تفسیری عبارت است از بررسی نمودارها و تلاش برای یافتن الگوها. در این نوع از تحلیل تکنیکال، تحلیل گران قادر هستند تفاسیر مختلفی از یک نمودار داشته باشند و ممکن است یک تحلیلگر برای درک یک نمودار، به نتیجه‌ای برسد که متفاوت از دیدگاه یک تحلیلگر دیگر باشد.

تحلیل تکنیکال عینی به دو نوع تقسیم می‎شود:

  • تحلیل براساس اندیکاتورها
  • تحلیل براساس قیمت‌ها

از هر دو این تحلیل‎ها زیاد استفاده می‌شود و لازم نیست که حتماً از یکی از آن‎ها استفاده شود چون هدف هرکدام از این نوع تحلیل‌ها متفاوت است.

از آن جایی که در تحلیل تکنیکال ذهنی تحلیل گران با اعداد و ارقام مشخصی مانند قیمت، حجم و مدل‌های محاسباتی (مانند میانگین متحرک) سر و کار دارند نمی‎توان تفاسیر متفاوتی ارائه داد. معامله‌گران و متخصصان این علم روی فرمول‌ها و محاسبات تحلیل تکنیکال ذهنی به توافق رسیده‌اند. برخی معتقدند از آن جایی که با روش‌ تحلیل تکنیکال ذهنی نمی‌توان تفاسیر مختلف ارائه داد، این روش کاربردی‌تر از روش تحلیل تکنیکال عینی است.

در ادامه مفاهیم پایه‌ای تحلیل تکنیکال کلاسیک را بررسی می‎کنیم.

تحلیل تکنیکال ذهنی

نمودار یا چارت

در تحلیل تکنیکال، نمودارها شبیه نمودارهایی هستند که در دیگر کسب ‌و کارها وجود دارد. در واقع نمودارها اصلی‎ترین ابزار تحلیل گران تکنیکال هستند، به زبان ساده نمودار یک تصویر گرافیکی از یک سری قیمت در بازه زمانی مشخص است؛ به عنوان مثال، یک نمودار می‎تواند قیمت سهم یک شرکت را در یک بازه زمانی یک‌ساله نشان ‏دهد؛ در چنین نموداری، هر نقطه بیانگر قیمت بسته شدن سهم در همان روز است. اگر بازه زمانی این نمودار هفتگی باشد هر نقطه نشان دهنده قیمت آخرین معامله آن سهم در همان هفته خواهد بود.

نمودارهایی که به منظور نمایش اطلاعات قیمت سهام به وسیله نرم‌افزارها استفاده می‌شود، عبارتند از:

نمودارهای خطی قدیمی‌ترین و ساده‌ترین نوع نمایش اطلاعات قیمت هستند. این نمودارها از نقاط به هم وصل شده‎ای که آخرین قیمت سهام در بازه زمانی مشخصی را نشان می‌دهند، تشکیل شده است. در زمان‌هایی که بی‌نظمی در بازار زیاد باشد، به منظور حذف نوسانات زیاد از نمودار خطی استفاده می‌شود.

نمودارهای میله‎ای از رایج‌ترین نمودارهایی هستند که تحلیل گران تکنیکال از آن‎ها استفاده می‌کنند. این نمودارها شامل یک میله عمودی می‌شوند که کم‎ترین قیمت تا بیشترین قیمت سهام را نشان می‌دهند. معمولاً خطی در سمت راست این میله قرار دارد که قیمت بسته شدن سهم را نشان می‎دهد و خط سمت چپ میله نیز نشان دهنده قیمت بازشدن سهم است.
بعضی از تحلیلگران تکنیکال بر این باور هستند که مهم‎ترین قیمت در روند معاملات، قیمت بسته‌شدن یا پایانی سهام است؛ به همین دلیل تنها قیمت بسته شدن را ترسیم می‌کنند.

به نمودارهای شمعی، نمودارهای شمعی ژاپنی نیز اطلاق می‌شود. این نمودارها در بورس ایران رواج زیادی دارد. نمودار شمعی دارای دو بخش اصلی است که عبارتند از بدنه و سایه‌های بالا و پایین. بدنه سیاه در نمودار شمعی (که در برخی از نرم‌افزارها به رنگ قرمز است) به این معناست که قیمت بسته‌شدن، از قیمت باز شدن کمتر است و بدنه سفید (که در برخی از نرم‌افزارها به رنگ سبز است) به این معناست که قیمت بسته‌شدن سهم از قیمت باز‌شدن بیشتر است. سایه پایین شمع نشان دهنده کم‌ترین قیمتی است که سهم به آن رسیده و سایه بالای شمع نیز نشان دهنده بیشترین قیمتی است که سهم به آن رسیده.

نمودار شمعی

الگوهای تحلیل تکنیکال کلاسیک

در تحلیل تکنیکال کلاسیک از الگوهای زیادی استفاده می‎شود که شناخت آن‌ها به تحلیل دقیق‎تر و در نتیجه معاملات پرسودتر کمک زیادی می‎کند. به طور کلی هفت الگوی کلاسیک در بازارهای سرمایه وجود دارد که به دلیل رواج آن‎ها و استفاده زیاد کاربران از آن‌ها از اعتبار بالایی برخوردار هستند. این الگوها غالباً در بازار سرمایه به‌ آسانی قابل ‌تشخیص هستند، ولی برای تشخیص آن‎ها لازم است شناخت صحیحی از الگوها داشته باشیم. از سوی دیگر این الگوهای کلاسیک در دوره‎های زمانی مختلفی به وجود می‎آیند، ولی حداکثر استفاده از آن‎ها در زمان روزانه است.

  • الگوی سرشانه: الگوی سر و شانه یکی از الگوهای کلاسیک است. الگوی سرشانه از الگوهای بازگشتی کلاسیک به محسوب می‎شود. در صورتی که یک روند در مسیر صعودی قرار داشته باشد، چنانچه این الگو تشکیل شود،‌ روند تغییر مسیر می‎دهد و به سمت پایین می‎آید. معکوس این عمل هم می‎تواند اتفاق بیفتد به این صورت که که سهم در یک‌روند نزولی قرار می‎گیرد و سپس الگوی سرشانه تشکیل می‌شود و روند نزولی تغییر مسیر می‎دهد و به سمت بالا حرکت می‎کند. برای شکل گرفتن این الگو شرایطی باید وجود داشته باشد که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم.

الگوی سرشانه

اجزای تشکیل‌دهنده الگوی سرشانه

  • سر (بلندترین قله در الگو)
  • شانه‌ها (دو شانه الگو که در حالت ایده‌آل، اندازه یکسانی خواهند داشت و ممکن است هم‌سطح یا غیر هم‌سطح باشند.)
  • خط گردن (خطی که دو نقطه‌ از سر و یک شانه را به هم متصل می‎کند و معیار تشخیص دقیق الگو است.)
  • الگوی کف یا سقف دو قلو: برای تشکیل الگوی کف یا الگوی سقف دو قلو، قیمت دو مرتبه یک سطح حمایتی را لمس می‌کند. در این صورت خریداران به یک اتفاق نظر می‌رسند و حمایت قوی به وجود می‎آید و بازار میل به صعود پیدا می‎کند؛ به همین دلیل خریداران بیشتری وارد بازار می‎شوند و قیمت‌ها افزایش پیدا می‎کند. این فرآیند باعث شکسته شدن یک سطح مقاومتی مهم می‌شود. این شکست، خریداران بیشتری را به بازار می‎آورد و علاقه فروشندگان به فروش را کاهش می‎دهد. در اغلب موارد قیمت به میزان فاصله دو کف تا نقطه مقاومت رشد می‌کند.

وقتی سقف دو قلو تشکیل می‎شود، فشار فروش به وجود آمده از برخورد دوباره به یک مقاومت و عدم توانایی برای شکست آن، موجب ریزش شدید قیمت شده و کاهش قدرت خریداران و افزایش تعداد فروشندگان را به دنبال خواهد داشت که این موضوع باعث شکست حمایت بعدی قیمت خواهد شد. از بین رفتن این حمایت، فشار فروش را در بازار بیشتر می‌کند و موجب ریزش بیشتر قیمت می‌شود و در اغلب مواقع به میزان فاصله قله قیمتی تا حمایت شکسته شده، قیمت کاهش خواهد یافت.

  • الگوی سقف سه قلو: این الگو هم نظیرالگوی کف و سقف دو قلو در واقع یک الگوی برگشتی است که تنها به‌جای دوقلو به سه‌قلو تبدیل می‌شود؛ به عبارت دیگر در عوض دو سقف یا کف، به سه سقف یا کف تبدیل می‌شود. این الگو برای حالت برعکس یا کف سه‌قلو نیز می‎تواند تشکیل شود.

الگوی سقف سه قلو

  • الگوی پرچم یاFlag: درتحلیل تکنیکال الگوی پرچم، یکی از الگوهای ادامه‌دهنده به حساب می‎آید، در این حالت، سهم در مدار صعود وارد الگوی پرچم می‎شود و پس از آن با هدف قیمت به حرکت خود ادامه می‌دهد.

این الگو گاهی اوقات باعث تغییر روند در یک سهم می‎شود. در واقع وقتی که سهم وارد الگو می‎شود و یا برعکس از الگو خارج می‎شود، تغییر روند رخ می‎دهد. الگوی پرچم شامل یک پرچم و یک دسته است. این الگو در صورت شکست در ادامه روند به ‌صورت یک الگوی ادامه دهنده و در غیر این صورت مانند یک الگوی بازگشتی عمل می‌کند.

  • الگوی مثلث یاTriangle: این الگو از انواع گوناگونی برخوردار است، اما به‌ طور کلی اگر بتوان به‌صورت همگرا دو خط را رسم کرد که تشکیل یک مثلث بدهد، این الگو به‌حساب می‌آید. الگوی مثلث می‌تواند بازگشتی یا ادامه‌دهنده باشد.
  • الگوی دره یاWedge: الگوی دره هم مانند الگوی مثلث است با این تفاوت که به‌ شکل یک کنج تشکیل می‌شود و قوانین آن مطابق با مثلث است.
  • الگوی الماس یاDiamonds: الگوی الماس یک الگوی برگشتی است و اگر سهم الگوهای خطی کلاسیک در روند صعودی وارد این الگو شود، روند آن نزولی می‌شود. الگوی الماس به‌صورت برعکس نیز صادق است.
  • الگوی فنجان و دسته یاCup: از الگوی فنجان و دسته برای ادامه روند در مسیر صعودی استفاده می‌شود، به صورتی که سهم وارد کاپ می‎شود و اگر از آن خارج شود، به‌ میزان قعر الگو رشد خواهد کرد. الگوی کاپ می‌تواند به‌ صورت ساده تشکیل شود و بدون دسته باشد، ولی معمولاً در قسمت راست الگو، یک دسته کوچک تشکیل می‌شود.
  • الگوی مستطیل: این الگو نیز با توجه به خروج سهم می‌تواند صعودی یا نزولی باشد.

سخن پایانی

در بازار بورس، کسب سود، هدف اصلی سرمایه‌گذاران محسوب می‎شود. خرید سهم با کمترین قیمت ممکن و فروش آن با بالاترین قیمت یکی از مهم‎ترین حالت‎هایی است که سرمایه‌گذاران همیشه به دنبال آن بوده‌اند. تحلیل سهم به متد‌های مختلفی امکان‌پذیر است که مهم‎ترین آن‎ها عبارتند از تحلیل تکنیکال کلاسیک.

تحلیل تکنیکال کلاسیک, روندها,حجم معاملات, الگوها

نمودار کندل استیک

روش پیش بینی اینده قیمت با توجه به گذشته و وضعیت فعلی ان.

2.لحاظ همه چیز در قیمت

3.حرکت قیمت بر اساس روند

هدف از تحلیل تکنیکال:

روشی برای پیش‌بینی قیمت‌ها در بازار از طریق مطالعه وضعیت گذشته بازار است.

در این تحلیل از طریق بررسی تغییرات و نوسان‌های قیمت‌ها و حجم معاملات و عرضه و تقاضا می‌توان وضعیت قیمت‌ها در آینده را پیش‌بینی کرد.

نمودار کندل استیک:

انواع کندل ها:

انواع کندل

خط روند:

خطی است که از بالاترین قیمت‌ها (سقف‌های قیمت) یا پایین‌ترین قیمت‌ها (کف‌های قیمت) رسم می‌شود تا مسیر غالب قیمت را نشان دهد.

شکست و تغییرخط روند:

1.تشکیل یک حفره (زیر خط روند صعودی)

2.تشکیل یک قله (بالای خط روند نزولی)

پس از شکست, پولبک یا بوسه آخر اتفاق می افتد.

رابطه بین حجم وروند؟

ازحجم معاملات جهت گرفتن تایید هنگام تغییر روندها و شکست‌های حمایتی و مقاومتی استفاده می‌شود.

از طرفی هر حرکتی که توسط قیمت انجام می‌شود، قدرت آن را می‌توان به میزان حجم معاملاتش ارتباط داد.

برای درک بهتر کاربرد حجم معاملات به نموداربیت

کوین در 12 آوریل 2018 نگاه کنید.

تشخیص شکست‌ خط روند با حجم معاملات:

خط روند نزولی بیت کوین در تاریخ 8 آوریل شکسته شده و پس از آن

طی یک پولبک، قیمت دوباره با خط روند نزولی خود تماس داشته است.

اعلام تغییر روند در این نقطه با الگوهای خطی کلاسیک قاطعیت بالا به دلیل حجم پایین (کمتر از میانگین) ممکن نیست.

اما چهار روز بعد و در تاریخ 12 آوریل، پس از مشاهده حجم بالای

معاملات می‌توان روند صعودی را تایید کرد.

البته برخی تریدرها نیز پس از پولبک به خط روند نزولی وارد موقعیت خرید شدند که نسبت به

دسته قبلی معامله‌گران با متحمل شدن ریسک بیشتر، سود بیشتری کسب کردند.

کاربرد دیگر حجم معاملات، تشخیص قدرت روند در جریان می‌باشد.

مثلاً:

هنگامی که نمودار در حال رقم زدن سقف‌های بالاتر با حجم‌های پایین‌تر است،

می‌توان دریافت که قدرت روند صعودی در حال کاهش است و به زودی باید منتظر تغییر روند باشیم.

برای مثال:

دوباره به نمودار بیت کوین در بازه زمانی مشابه نگاه کنید.

واگرایی بین سقف‌های بالاتر (Higher Highs) و کاهش حجم نشان از کاهش قدرت خریداران و روی کار آمدن فروشندگان در آینده نزدیک دارد.

این موضوع می‌توان به شما در تشخیص نقاط خروج از معامله کمک شایانی کند تا برای قرار گرفتن در موقعیت فروش آماده شوید.

همچنین ازحجم معاملات می‌توان درتاییدشکست‌ هایی که پس از شکل‌گیری الگوها اتفاق می‌افتند نیز استفاده کرد.

برای مثال در نمودار زیر که مربوط به بیت کوین است،

پس از شکل‌گیری الگوی سر و شانه (Head and Shoulders) شکست مقاومتی رخ داده و برای تایید این موضوع باید از حجم معاملات در کندل مشخص شده استفاده کرد.

با توجه به حجم بالای معاملات، این شکست تایید می‌شود و برای موقعیت خرید می‌توان وارد معامله شد.

در حجم معاملات اصلی که نباید از آن غافل شوید،

این است که در اغلب مواقع حجم معاملات پیش از تغییر قیمت، سیگنال تغییر روند را به شما می‌دهد.

کاری که تحلیلگران تکنیکال انجام می‌دهند این است که با دنبال کردن حجم معاملات، بازگشت روند (Reversal Trend) را شناسایی کنند.

برای مثال:

همانطور که گفته شد در یک روند صعودی هنگامی که حجم معاملات رقم خورده در هر سقف جدید کمتر و کمتر شود،

از نزدیک شدن به پایان روند صعودی خبر می‌دهد.

در نمودار بالایی می‌توانید تعدادی از کاربردهای حجم معاملات را در تحلیل تکنیکال مشاهده کنید.

سطوح حمایت ومقاومت:

زمانی که درباره تحلیل تکنیکال صحبت می‌کنید، توجه به خطوط حمایت و مقاومت اهمیت بسیار زیادی دارد.

این خطوط ارائه‌ دهنده نقاط اتصال مهمی هستند که در آن‌ها نیروهای عرضه و تقاضا به هم می‌رسند‌.

حمایت از وصل کردن نقاط حداقلی(مینیمم) و مقاومت از وصل کردن نقاط حداکثری(ماکزیمم) به دست می‌آید.

همان‌طور که می‌دانید‌ هرگاه تقاضا افزایش یابد، قیمت‌ها بالا می‌روند و هرگاه عرضه افزایش یابد،

قیمت‌ها پایین می‌آیند و هنگامی‌که عرضه و تقاضا برابر باشند، قیمت‌ها نیز همگام با مبارزه خریداران و فروشندگان به آهستگی بالا و پایین می‌روند‌.

در ادامه بیشتر درباره دو مفهوم حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال خواهید خواند.

حمایت:

سطوحی که برای خریداران از جذابیت خاصی برخوردار است و با رسیدن قیمت به این سطح با افزایش تقاضا روبه‌رو هستیم که این افزایش تقاضا موجب افزایش قیمت‌ها می‌شود.

در واقع در این سطوح میزان تقاضا بر میزان عرضه فزونی یافته و بر آن غلبه می‌کند که نتیجه این پیروزی به‌صورت افزایش قیمت‌ها و ادامه روند صعودی قابل‌ مشاهده است.

مقاومت:

سطوحی که برای فروشندگان از جذابیت خاصی برخوردار بوده و با رسیدن قیمت به این سطح معامله‌گران اقدام به عرضه شدید می‌کنند.

در واقع در این سطوح میزان عرضه بر تقاضا افزایش‌یافته و همین امر موجب کاهش قیمت و ادامه روند نزولی می‌شود.

بازار با توجه به سقف و کف هایی که تشکیل می دهد رفتار مشخصی را دنبال می کند.

اندیکاتورها:

اندیکاتورها ابزاری هستند که براساس فرمول‌های خاص در جهت تحلیل قیمت سهام یا تحلیل شاخص‌های بازار به‌وسیله ابزارهای گرافیکی ترسیم و مورد استفاده قرار می‌گیرند.

داده‌های ورودی اندیکاتورها از داده‌های قیمت، حجم معاملات و تغییرات آن‌ها در روزهای گذشته تشکیل می‌شود.

در هر بازه زمانی اطلاعات قیمت آغاز(Open) پایان(Close) سقف(High)، کف(Low) یا تعدادی از مجموع این موارد در شکل‌گیری اندیکاتور دخالت دارند.

اندیکاتور RSI :

نشان‌دهنده‌ی قدرت بازار و قدرت خریداران و فروشندگان نسبت به هم است و از همین حیث، شاخص قدرت نسبی نامیده شده است, درتنظیمات این اندیکاتور نیز عموماً از تنظیم 14 روزه استفاده می‌شود.

این اندیکانور بین دو سطح صفر تا صد, حرکت می کند, دو سطح کلیدی 30 و70را به ترتیب به عنوان سطوح اشباع فروش و اشباع خرید می نامند.

زمانی که مقدار این اندیکاتور از 70 بالاتر رود به این معنی هست که سهام مورد نظر بیش از حد خریده شده واحتمال اینکه فروشنده ها, بازار در دست بگیرند زیاد هست.

زمانی هم که مقدار ان کم تر از 30 هست به این معنی است که سهام بیش از حد فروخته شده و احتمال اینکه خریداران بازار را دردست الگوهای خطی کلاسیک بگیرند زیاد است.

چگونه می توانیم از این اندیکاتور, سیگنال بگیریم؟

1.سیگنال از نقاط اشباع خریدوفروش

2.سیگنال خطوط روندی در اندیکاتور

3.سیگنال از واگرایی ها

سیگنال از نقاط اشباع خریدوفروش:

زمانی که مقدار آن بالای 70رفت ما سیگنال فروش خود را می گیریم وبا ریزش روند ما یک خط مقاومت روی قله های اندیکاتور رسم میکنیم زمانی که این خط شکست , ما از این معامله خارج می شویم.

زمانی هم که مقدارآن به زیر 30 رفت, ما سیگنال خرید دریافت می کنیم با افزایش قیمت, ما یک خط حمایت بین کف ها رسم می کنیم و زمانی که این خط شکست ما از این معامله خارج میشویم.

سیگنال خطوط روندی در اندیکاتور:

در یک روند صعودی یا نزولی وارد می شویم وبا رسم قله ها یا مف ها, خطوط حمایت ومقاومت را رسم می کنیم وطبق خطوط ترید می زنیم, تا زمانی که خطوط نشکن معامله را نگه می داریم,

زمانی هم که خطوط شکستن, می توانیم پوزیشن برعکس بگیریم.

سیگنال از واگرایی ها:

واگرایی زمانی استفاده می شود که روند آر اس آی , در جهت مخالف حرکت قیمتها باشد.در این حالت فرصت مناسب برای تغییر روند در قیمتها می تواند پدیدار شود.

استفاده از واگرایی ها نیازمند آن است که حد اقل یکی از دو سقف یا دو کف به وجود آمده در منطقه اشباع خرید و فروش قرار گیرد.

واگرایی در صورتی تشکیل می شود که سقف یا کفهای ایجاد شده در قیمت و آر اس آی نسبت به کف یا سقفهای قبلی خودشان در سطوحی بالاتر یا پایینتر قرار گیرند,

یعنی در قیمت وآر اس آی مخالف هم باشند.

با مشاهده واگرایی ها در اندیکاتور هم می توانیم سیگنالهای خریدوفروش خوبی بگیریم,زمانی که واگرایی منفی در سقف رخ بدهد,

ما سیگنال فروش می گیریم و زمانی که واگرایی مثبت در کف ها رخ دهد,ما سیگنال خرید میگیریم,

معاملاتی که ما با واگرایی می زنیم نباید طولانی مدت ,نگهداری کنیم,چنین معاملاتی برای زمانهای کوتاه بیشتر سود می دهند.

اندیکاتور MACD

نشان دهنده قدرت و جهت بازار:

اندیکاتور مکدی با استفاده از ۳ میانگین متحرک به شما کمک می‌کند تا قدرت، جهت و شتاب یک روند صعودی یا نزولی را تشخیص دهید.

این ۳ میانگین متحرک عبارتند از:

میانگین متحرک ۹ روزه، میانگین متحرک ۱۲ روزه و میانگین متحرک ۲۶ روزه. این اندیکاتور از خانواده اسیلاتورها است و به کمک آن می‌توان سیگنال های مختلفی دریافت کرد.

MACD (Moving Average Convergence Divergence) Indicator Explained

چگونه از اندیکاتورمکدی سیگنال بگیریم؟

همان‌طور که گفته شد اندیکاتور مکدی از دو بخش میله‌ها و خط سیگنالی تشکیل شده است.

در این میان تقاطع میله ها و خط سیگنال بسیار بااهمیت است.

به‌بیان‌دیگر، هرگاه شاهد ورود خط سیگنال در محدوده مثبت به درون میله ها باشیم (در محدوده بالای سطح صفر)، می‌تواند نشان‌دهنده سیگنال خرید باشد و بالعکس؛

یعنی چنانچه خط سیگنال درون میله ها بوده و در حال خارج شدن از آن باشد، سیگنال خروج از سهم خواهد بود.

در محدوده منفی‌ها این فرآیند برعکس عمل می‌کند. به این معنا که اگر خط سیگنال در محدوده منفی وارد میله ها شود

سیگنال فروش و اگر خط سیگنال در محدوده منفی که در حال خروج از میله‌ها است مشاهده شود، سیگنال خرید در نظر خواهیم گرفت.

هر گاه که خط آبی خط قرمز را به سمت بالا قطع کرده و میله های هیستوگرام از فاز منفی وارد فاز مثبت شده‌اند، به معنای سیگنال خرید است.

شرح کا٠ل اندیکاتور MACD (٠یانگین ٠تحرک ه٠گرایی/واگرایی) در تحلیل .

سیگنال فروش :

هر گاه که خط آبی‌رنگ خط قرمز را به سمت پایین قطع کرده و میله های هیستوگرام وارد فاز منفی شده‌اند این وضعیت نشان‌دهنده سیگنال فروش است.

روش دیگرسیگنال گیری با خط مکدی مانند

سیگنال گیری با خط ار اس ای هست:

به این شکل که با یک خط روندی سقف های یا کف های شکل گرفته در خط مکدی را به هم وصل می‌کنیم

زمانی که این خط روندی شکست و اندیکاتور پولبک داد ما سیگنال را در جهت شکست خط روند میگیریم

بین کف یا سقف پولبک بعد شکست خط روند و کف یا سقف قبل شکست خط روند باید واگرایی حتما شکل گرفته باشد.

برای رسم یک خط روند مطمین در اندیکاتور یک روند صعودی یا نزولی با پیش از سه کف یا سقف پیدا کنید دقت کنید واگرایی در پایان روند هنگام شکست باشد.

سیگنال گیری به کمک واگرایی ها در اندیکاتور مکدی:

از روش های معتبر سیگنال گیری مکدی سیگنال گیری به کمک مبحث واگرایی هست

یکی از اصلی ترین کاربردهای مکدی، مشاهده‌ی واگرایی‌ها بین قیمت و اندیکاتور مکدی است. واگرایی‌ها زمانی اتفاق می‌افتند که روند قیمتی خلاف روند اندیکاتور (اسیلاتور) باشد

واگرایی ها دو نوع معمولی و مخفی هستند.

واگرایی معمولی در تشخیص انتهای روند کمک میکند.

واگرایی معمولی دو نوع واگرایی معمولی مثبت و واگرایی معمولی منفی هست

واگرایی معمولی منفی در انتهای روند صعودی و زمانی به وجود می‌آید که قیمت سقف جدیدی (نسبت به سقف قبلی خود) ایجاد کند

اما اندیکاتور موفق به ثبت سقف جدید نمی‌شود و سقف پایین‌تری می‌سازد

واگرایی معمولی مثبت در انتهای روند نزولی و زمانی به وجود می‌آید که قیمت کف جدیدی (نسبت به کف قبلی خود) ایجاد کند اما اندیکاتور موفق به ثبت کف جدید نمی‌شود و کف یالا تری می‌سازد.

واگرایی های مخفی به عنوان یک نشانه احتمالی برای ادامه روند استفاده میشوند، یعنی تاییدی برای ادامه دار بودن روند قیمت‌ها هستند.

واگرایی مخفی دو نوع واگرایی مخفی مثبت و واگرایی مخفی منفی هستند.

واگرایی مخفی منفی زمانی تشکیل می‌شود که قیمت سقف پایین‌تری را نسبت به سقف قبلی خود ایجاد میکند

اما اندیکاتور مکدی سقف بالاتری را نسبت به سقف قبلی ثبت می‌کند که این اتفاق، نشان دهنده قدرت روند هست

واگرایی مخفی مثبت زمانی تشکیل می‌شود که قیمت کف بالاتری نسبت به کف قبلی خود می‌سازد، اما اندیکاتور مکدی کف پایین تری می سازد.که این خود نشانه افزایش قدرت روند هست

الگوها

میزان صعود و نزول حداقلی قیمت را مشخص میکند.

Reversal Patteerns الگوهای بازگشتی

الگوهای برگشتی می توانند سبب اتمام روند شوند یا موقتا سبب برگشت قیمت شوند.

الگوی سقف دوقلو Double Top

در این الگو حجم معاملات در سقف از چپ به راست کاهش می یابد و اندیکاتورها مثل مکدی و آر اس آی از ناحیه اشتیاق خرید خارج می شوند و دیگر قادر به ورود اشتیاق خرید نیستند.

الگوی کف دوقلو Double Buttom

در این الگو حجم معاملات در سقف از چپ به راست افزایش می یابد و اندیکاتورها مثل مکدی و آر اس آی از ناحیه اشتیاق فروش خارج می شوند و دیگر قادر به ورود اشتیاق فروش نیستند.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا